الکران (روستای مرزی علیکران)

____ پایگاه اطلاع رسانی روستای الکران _____ مدیران وب سایت : رحیم طالبی و رضا غریبی

الکران (روستای مرزی علیکران)

____ پایگاه اطلاع رسانی روستای الکران _____ مدیران وب سایت : رحیم طالبی و رضا غریبی

با سلام

این وب سایت با همکاری رضا غریبی الکران فرزند حاج قلیچ خان غریبی و
رحیم طالبی الکران فرزند حاج ابوطالب ایجاد شده است.
این پایگاه اطلاع رسانی جهت درج اطلاعات روستای الکران و معرفی شخصیت ها و اهالی روستا ایجاد شده است.
از بزرگواران تقاضا داریم جهت اداره بهتر این وب سایت ما را یاری فرمایند.


رحیم طالبی فرزند حاج ابوطالب باز نشسته
rahimtalebi44@yahoo.com




رضا غریبی فرزند حاج قلیچ خان غریبی
دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس
علم اطلاعات و دانش شناسی
نویسنده و شاعر
reza.gharibi272@gmail.com

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ دی ۹۹، ۱۸:۲۰ - یاسر صدری
    عالی

۱۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۸
تیر

                       

                                                    آقای  دکتر محمد اسلامی فرزند آقای ایمانقلی

 

حدس بزنید                 جایزه بگیرید

الکرانیهای محترم،فرزندان شایسته و با کفایت شما در شهر های مختلف سال به سال افتخارات جدیدی بر افتخارات این روستا می افزایند تا جایکه اینجانب یررسی نموده ام بیش از5 نفر در مقطع دکترا فارغ التحصیل و بیش از 8 نفر مهندسی خود را اخذ نموده اند ، کثیری نیز از همین روستا درحال تحصیل در بهترین دانشگاه ها مشغول تحصیل هستند . اکنون قصد معرفی یکی از این افتخار آفرینان این روستا را دارم که علاقمندم جهت آشنایی بیشتر نسل حاضر با اهالی روستا ، در قالب مسابقه معرفی نمایم . 

اآ

ایشان متولد 1363 میباشد ، در بهمن1384 در رشته شیمی کاربردی از دانشگاه محقق اردبیلی قبول شده و در بهمن 1388 مقطع کارشناسی را با موفقیت به پایان میرسانند .  

برخی از عناوینی که در این مقطع کسب نموده اند بشرح زیر میباشد.

1- دانش آموخته ممتاز دوره کارشناسی رشته شیمی کاربردی ورودی 84

 2- دانشجوی استعداد درخشان دوره کارشناسی از بهمن85 تا مهر 88 

3- مشاور دانشجویی ریس دانشکده علوم پایه از مهر 87 تا مهر 88 . 

 در مهر 1389 بعد از اتمام دوره کارشناسی در دوره ارشد شیمی گرایش آلی از دانشگاه علم وصنعت تهران پذیرفته می شوند ودر مهر  ماه 1391 از این دانشگاه فارغالتحصیل می شوند .

برخی از عناوین این عزیز افتخار آفرین در این مقطع به شرح زیر می باشد . 

 1 دانشجوی ممتاز دانشکده شیمی دانشگاه علم وصنعت درسال 1390  

2-دانش آموخته ممتاز دوره ارشد رشته شیمی دانشگاه علم وصنعت ورودی 1389  

3- چاپ دو مقاله بین المللی در زمینه روشهای سنتز مواد دارویی در ژورنالهای

 1-     tetrahedron 2-greenchemistry                     

که هر دو جزوء ده ژورنال بر تر در رشته شیمی آلی در رنکینک جهانی می باشند . ایشان درسال 1392 در کنکور سراسری شرکت نموده و نفر سوم کشوری کنکور دکتری رشته شیمی آلی می شوند ، که با توجه به علاقه خود به دانشگاه صنعتی شریف ، جهت ادامه تحصیل در دوره دکتری ، این دانشگاه را انتخاب نموده و در حال حاضر دانشجوی دکترای این دانشگاه هستند.

  

                                                          اقای دکتر در جلوگیرون بلاغی

ایشان دارای مقالات علمی  و کنفرانسهای داخلی و بین المللی هستند که بعد از مسابقه  آنها را اعلام خواهیم کرد .

 

هر کدام از شما الکرانیهای عزیز که بتوانید نام آقای دکتر و نام پدر و مادر گرامی ایشان را بفر مائید ، به قید قرعه جایزه ای از طرف وبسایت روستا دریافت خواهید نمود .  

یک راهنمائی: از آنجا می گویند جنوب شهری ها افراد با مرام و با معرفتی هستند ، منزل پدری ایشان نیز تقریبا در جنوب روستای الکران قرار دارد. 

توجه   نتیجه مسابقه

ایشان آقای دکتر محمد اسلامی فرزند آقای ایمانقلی هستند ، برای این عزیز و سایر جوانان روستای الکران آرزوی موفقیت داریم . کاملترین پاسخ را فرزندان محترم حاج صابر داده بودند ، کسیکه زودتر از همه پاسخ صحیح دادند آقای جعفر شاهی بودند .  قرعه کشی در مورخه 6/5/94 انجام و آقای سجاد شاهی.فرزند.عباسعلی برنده مسابقه شدند ، از آقا سجاد خوش شانس دعوت بعمل می آید  با هماهنگی با شماره 44693472 به دفتر وبسایت تشریف آورده و جایزه ایشان را تقدیم نماییم . از همه شرکت کننده های محترم که پاسخ نظر آنان را همراه با طنز میدادیم ، چنانچه از ما آزرده خاطر شده باشند ، آز انان پوزش خواسته و احترام ما را نسبت به خودشان پذیرا باشند .

عکسیکه ملاحظه میکنید  فوتبالیست یا والیبالیست  نیست که بخواد برای چاپ بر روی جلد مجلات و برای میلونر شدن عکس بگیرید . هر چند یه تار موی ایشان را من با اونا عوض نمیکنم، ایشان آقای سجاد شاهی خوش شانس و برنده مسابقه هستند و اینجا نیز الکران است ، آین آقا سجاد ما بقدری الکران را دوست دارد که حتی حاضر نشد برای وبسایت عکس پرسنلی بفرستد و معتقد بود  عکس باید از طبیعت الکران باشد . 

 

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۱۴
تیر

                                                      

                             رحیم  طالبی                                                    رضا غریبی

                               فرزند  حاج ابوطالب                                        فرزند  حاج قلیچ خان

                             زاده ی  روستای  الکران                                 مدرک تحصیلی  فوق لیسانس

                                                                                                                                  علم اطلاعات و دانش شناسی

                                                                                                  پـژوهشگر   و شـا عـر 

                      reza.gharibi272@gmail.com                     rahimtalebi44@yahoo.com                  

 

 

 

بخشی از سروده های مرحوم حمزه شاهی که به الکران عشق می ورزید :

ای الکران بیزیم گوزل اولکه میز

هچ ایندی یوخ اوردا بیزیم کولگه میز

دام داش قالیب اوردا بوتون پرده سیز

دومان گلیب کندین ایچین بورییب

بو توپراقین آلتدا چوخلار چورییب

 

سحر تزدن اکینچیلر دورآردی

ناخیرچیلار بوزولاری قوآوردی

لیلا خانم چایدا پالتار یوآردی

مشهد خور سچمه لری سوپورر

مش میناور چورگلری پیشیرر

 

ای الکران خدمت تویون دوتاندا

مشهد بولود قاشقا آتین چاپاندا

قمچی ویریب گوله داشین آشاندا

زورنا قاوال کت کوشندن گلردی

قیز گلینلر اوینیاردی گوله رد

   

 

 

 

 

 گفتگوی جذاب و شنیدنی با اهالی روستا 

 

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۱۲
تیر

 

 این  عکسها را آقای سجاد شاهی الکران ارسال نمودند . آقا سجاد از شما ممنونیم ، اتفاقاً تعدادی از الکرانی های دور از الکران با وبسایت تماس گرفته ومتقاضی عکس آرالاقایاسی بودند. ضمن تشکر مجدد از آقا سجاد ، به اطلاع میرساند وبسایت تصمیم دارد بوسیله عکاس حرفه ای و با دوربینهای صنعتی ااز قسمتهای مختلف روستا عکس تهیه نموده ودر معرض دید هم روستائیان قرار دهد .

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۹
تیر

 

 عکس متعلق است به مرحوم علی بنده یکی از دکان داران روستای الکران ، مردی با حوصله که با بچه ها با مدارا رفتار می نمود. روحش شاد .

 

از سمت راست آقای مجتبی سلطانی فرزند مرحوم نوروز 2- ایپک خانم  همسر مرحوم علی بنده 3-آقای امین صولتی فرزند مرحوم علی بنده 4 - مرحوم عبدالرحمان صولتی ( امی لر ) فرزند مرحوم علی بنده که روشن دل نیز بود. قصهء نابینا شدن ایشان دل هر انسانی را به درد می آورد که چگونه بخاطر عدم امکانات و بی تفاوتی و بی کفایتی دولت وقت در درمان و بهداشت روستا ها ، نو جوان با استعداد و با هوشی مثل امی لر در اثر مبتلا به بیماری سرخک به همین راحتی بینایی خود را از دست میدهد و تا آخر عمر از نعمت دیدن محروم ماند .بعد ها به موسیقی رو آورد و نی را خوب میزد. روحش شاد که در زمان خود جماعتی را شاد می کرد .

 

 

تعدادی از جوانان دهه 30 روستا

از چپ بچه ای که سرک می کشد که اکنون برای خود جوانی رعنا شده است آقای علی النقی فرزند ادریس 2- آقای شیخوردی ( احمد )شکری که ایشان یکی از فعالان اجتماعی بوده و چندین دوره عضو شورا یاری محله کیانشهر را در کارنامه خود داشته و اکنون نیز مشکلات روستا را بطور جدی پیگیری مینمایند 3-آقای علی برزین فرزند مرحوم محمد باقر 4- آقای فرامرز صولتی ملقب به فری چشم قشنگ .


و این هم دو برادر دوست داشتنی ،از راست حاج صابر و ادریس صولتی فرزندان مرحوم علی بنده، هر کدام از الکرانیها که گذرشان به میدان هفت تیر تهران افتاد، پیش حاج صابر این مرد با معرفت نیز بروند.

برای همه آنها آرزوی سلامتی داریم.

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

خلاصه ای از زندگی نامه رضا غریبی

 

 


رضا غریبی  فرزند حاج قلیچ خان غریبی در سال ۱۳۵۰ هـ. ش در یک خانواده مذهبی و در روستای زرگر شهرستان گرمی  استان اردبیل متولد شد.  زادگاه پدرشان  روستای مرزی  الکران  و زادگاه  مادرشان  روستای  لنگه بیز  می باشد. وی پس از آنکه تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاه خود به پایان رساند، تحصیلات متوسطه را در تهران ادامه داد .

 در دوران متوسطه شروع به گفتن شعر های موزون ازجمله رباعی ، دوبیتی، غزل و مثنوی پرداخت و در همان دبیرستان با استاد ادبیات و زبان فارسی به نام استاد وثوق آشنا شد. و شعر های خود را برای نقد به استاد می داد، که این استاد یکی از مشوق های اصلی در شروع به شاعریش بود. در مجله داخلی دبیرستان نام شاعران و نویسندگان همان دبیرستان ذکر می شد که یکی از آنها رضا غریبی بود ، و امروزه با فعالیت های شعری  موزون از جمله غزل ، غزل مثنوی ، مثنوی ، رباعی ، دوبیتی و چهار پاره و به قالب های شعری نو ، سپید، نیمایی ، موج نو ، طرح و... آشنایی کامل دارند و در همه قالب ها شعر سرایی می کند.

 

مجموعه اشعار  ایشان با عنوان (( چشم های خیس باران )) به زودی به چاپ خواهد رسید.

 

عکس رضا غریبی به همراه دکتر مهدیه الهی قمشه ای در جشنواره  شعر بشنو از نی

 

در سال ۱۳۷۳ در دانشکده علوم انسانی  دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در رشته کارشناسی علوم کتابداری و اطلاع رسانی پذیرفته شدو از سال دوم دانشگاه به تحقیق و پژوهش روی آورد. در دوران دانشجویی مقالاتی را تالیف و در فصلنامه پیام کتابخانه ( نشریه دبیرخانه انجمن کتابخانه های عمومی کشور) به چاپ رساند. از جمله مقالاتی که در فصلنامه  فوق الذکر به چاپ رسید عبارتند از :

1. (( نقش کتاب و کتابخانه در آموزش و پرورش))

2.(( نقش کتابخانه ها در سواد آموزی بزرگسالان ))

3. (( اولین کتابخانه عمومی در ایران)) 

4. (( اولین ها در کتابخانه و کتابداری))  در نشریه پیام مشارکت

5. میزان رضایتمندی کاربران نابینا و کم بینا از کتابخانه های عمومی شهر تهران در نشریه الکترونیکی  نشر کتابدار

6. بررسی وضعیت منابع و خدمات کتابخانه های عمومی شهر تهران از دیدگاه کاربران نابینا و کم بینا در نشریه دانش شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال

7. اخلاق حرفه ای کتابداران کتابخانه های عمومی  در نشریه الکترونیکی انجمن ها و مشارکت ها

8. مشخصات و ویژگیهای کتاب های کودکان در سایت نهاد کتابخانه های عمومی کشور

9. چاپ و نشر بیش از  40 عنوان مقاله کوتاه و شعر در نشریات مختلف  و کتاب ها

کتاب ها

1 (( آشنایی با کتابخانه های روستایی))  ( هنوز به چاپ نرسیده است). 

2. تدوین مجموعه مقالات  اعتیاد با عنوان ( اعتیاد  فقط یک پک)

3. روانشناختی واقعه کربلا ( نا تمام)

4. مجموعه اشعار ( آماده چاپ)

5. الفبای  علم اطلاعات و دانش شناسی  ( در حال تایپ)

6. تدوین فرهنگ فاف ( فرهنگ اختصارات فارسی ) ( در حال تایپ)

7. پایان نامه کارشناسی ارشد با عنوان ( بررسی وضعیت منابع و خدمات کتابخانه های عمومی شهر تهران از دیدگاه کاربران نابینا و کم بینا)

  وی در دوران دانشجویی و در سال ۱۳۷۶  سردبیری ماهنامه ثارا... را به عهده گرفته بود و به دلیل اعزام به خدمت مقدس سربازی نتوانست همکاری خود را با ماهنامه ثارا... ادامه دهد. در دوران خدمت سربازی فعالیت هایی از قبیل تهیه کتابشناسی امنیت ملی و مقالاتی در خصوص امنیت خلیج فارس و ادبیات کودکان تالیف و در نشریه تخصصی دانشکده علوم و فنون فارابی وابسته به ستاد مشترک ارتش جهموری اسلامی ایران به چاپ رساند.

در سال ۱۳۷۹ به استخدام  اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران درآمد و در سال ۱۳۸۱ به عنوان کتابدار نمونه انتخاب  و تقدیر شد، و در همان سال از طرف دبیرخانه هیات امنای کتابخانه های عمومی کشور  به کتابخانه های عمومی کیش  اعزام به ماموریت شد. در سال های بعد نیز  چندین بار کتابدار نمونه شهرستان و استان تهران و نفر دوم کشوری  انتخاب شد.

 

 

وی چندین بار به عنوان پژوهشگر نمونه در استان تهران و شهرستان های رباط کریم و بهارستان انتخاب و تقدیر  شده است.

ایشان در سال ۱۳۸۲ با آقای علیرضا حامی (شاعر) در تاسیس انجمن ادبی حافظ نسیم شهر همکاری داشتند و بعد از استعفای ایشان عضو هیات موسس انجمن و دبیر آن شدند. مجوز فعالیت انجمن ادبی حافظ را با همکاری سرکار خانم فاطمه قاسمی اخذ نمود تا انجمن منحل نشود و به فعالیت خود ادامه دهد. و در همان انجمن گاهنامه ای را به چاپ رساند که اشعار شعرای  شهرستان رباط کریم و انجمن ادبی حافظ را به چاپ رساند.

شعر های ایشان در نشریات مختلف به چاپ رسیده است و کتابی با نام (( همنفس نسیم و باران)) ( گزیده اشعار شعرای رباط کریم) توسط یکی از اعضای انجمن جمع آوری و به چاپ رسید. و در تدوین اشعار همکاری نزدیکی با ایشان داشتند.  و در مسابقات موضوعی شعر  مقام  دوم را کسب نمودند. در مراسم های شب شعر و عصر شعر شعر خوانی  و تقدیر شدند. ایشان صدای خوشی هم دارد و در مراسمات مختلف قرآن قرائت می کند.

ایشان مقالات متعددی دارد که بعضی از آنها هنوز به چاپ نرسیده است. یک جلد مجموعه مقالات  در مورد اعتیاد و مواد مخدر جمع آوری و با عنوان (( اعتیاد فقط یک پک )) تهیه و در اختیار کتابخانه های عمومی شهرستان جهت استفاده اعضای کتابخانه ها  قرار داده است.

در حال حاضر چند کتاب نا تمام  دارند که از جمله آنها تدوین فرهنگ فاف  و روانشناختی واقعه کربلا و ... می باشد.

از سال ۱۳۸۵  با همکاری آقای علی محسنی فصلنامه شناسه، نشریه داخلی انجمن کتابخانه های عمومی شهرستان رباط کریم را تاسیس و تا سال ۱۳۸۸ به چاپ می رساندند. در این نشریه  سردبیری و مدیر اجرایی  نشریه را به عهده داشتند.

سابقه مدیریت اجرایی ایشان:

در سال ۱۳۸۰ مسئول کتابخانه شهید بهشتی و از سال ۱۳۸۱ الی ۱۳۸۵ مسئول کتابخانه شهید باهنر و از سال ۱۳۸۵ الی ۱۳۸۷ مسئول کتابخانه خاتم الانبیاء  و از سال ۱۳۸۷  ریاست اداره کتابخانه های عمومی شهرستان های رباط کریم و بهارستان و نیز مسئول کتابخانه مرکزی شهرستان رباط کریم ( کاظم اخوان ۱۳۹۰ - ۱۳۸۸ ) و از سال ۱۳۸۸  تا کنون معاون اداره کتابخانه های عمومی شهرستان های رباط کریم و بهارستان از سال ۱۳۹۰ تاکنون مسئول کتابخانه مرکزی شهرستان (خاتم الانبیا،) از سال ۱۳۸۳ تا کنون  امین اموال کتابخانه های عمومی شهرستان های رباط کریم و بهارستان است .

 

در سال های مختلف و از سال ۱۳۸۱ الی ۱۳۹۰ مدیر اجرایی و مسئول نمایشگاههای  کتاب بودند. در انتخابات ریاست جمهوری ، نماینده مجلس و شورای اسلامی  و شوراهای شهرستان ها ، سمت های  نماینده فرماندار ، بازرس ، ناظر و رئیس صندوق  شعبه اخذ رای  شدند. از طرف استاندار تهران ، مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران ، مدیر کل کتابخانه های عمومی استان تهران ، رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان و فرماندار شهرستان و نیز تقدیر نامه هایی از ادارات مختلف دریافت نموده است. 

 وی برای رفاه حال اقوام و خویشاوندان  خود و با همکاری برادرانش در سال  ۱۳۸۶ اقدام به تاسیس صندوق قرض الحسنه کریم اهل بیت (ع) ( صندوق اقوام )نمود. و اساسنامه صندوق تدوین و در حضور  اعضا ثابت صندوق ، قرائت و به امضاء  رسید. ایشان به عنوان  هیات رئیسه صندوق قرض الحسنه مشغول به فعالیت می باشند.

 رضا غریبی دوره های تخصصی فراوانی را پشت سر گذاشته است . از جمله آنها تایپ و مهارت های هفتگانه ICDL و دیگر مهارت ها  که مربوط به تخصص و شغل ایشان است  گواهینامه آنها را  دریافت نموده است.

 

 

ایشان در سال ۱۳۹۰ از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در مقطع  کارشناسی ارشد پذیرفته شد و آخر شهریور ۱۳۹۲ از پایان نامه خود با عنوان (( بررسی وضعیت  منابع و خدمات کتابخانه های عمومی شهر تهران از دید گاه کاربران نابینا و کم بینا )) دفاع کرد و مدرک کارشناسی ارشد را اخذ نمود.

 

 

برای اطلاعات بیشتر  به وبلاگ رضا غریبی مراجعه فرمائید.

  Rezagharibi272.blogfa.com      و یا  روی    رضا غریبی    کلیک  کنید عکس ، تصاویر ، اشعار و فهرست مقالات  و ... در وبلاگ ذکر شده موجود است.

در حال حاضر  بیش از   10 وبلاگ و وب سایت را پشتیبانی می کند.

 

 

 

 

 

 

 

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

به استحضار الکرانیهای محترم میرساند جناب آقای ابراهیم اسلامی ( برنده مسابقه ) که جهت شرکت در مراسم عروسی یکی از بستگان خود به تهران دعوت شده بودند ، به دفتر وبسایت نیز دعوت شده و جایزه ایشان تقدیم وی گردید. 

 

وقتی نام روستای الکران برده میشود ، ابتدا نام و شکل افراد قدیمی روستا در ذهن آدمی ظاهر میگردد. نمیدانم چرا ذهن ما با نسل جدید بی مهری میکند. الکرانیهای عزیز آیا میدانید در روستای شما چه تعداد نسل جدید وجود دارد ؟ آیا میدانید در میان فرزندان شما جوانانی با کفایت،شایسته ،ودر خور تحسین کم نیستند ؟ آیا میدانستید مدیر کل آموزش و پژوهش وزارت ارتباطات تهران یک الکرانی است ؟ آیا میدانستید از روستای الکران استاد دانشگاه وجود دارد ؟ آیا میدانستید چندین الکرانی در مقطع دکترا در حال تحصیل هستند، آنهم در بهترین دانشگاههای سراسری تهران ؟ آیا میدانستید یک الکرانی دارنده سه مدال المپیاد جهانی است؟ آیا میدانستید یک الکرانی وکیل پایه یک دادگستری است ؟ آیا می دانستید یکی از مهندسین کشت و صنعت مغان الکرانی است ؟ در کنار اینها فراموش نکنید آقایان محبوب بلوری،میکائیل پناهی ،اباذر شاهی ،رضا غریبی ،برادران دشتی و چندین مهندس و کار آفرین مثل برادران همرنگ ، برادران محمدی ،برادران نیکپور،حاج فریدون ، حاج احد ،و حاجی صابر ... اینها همه فرزندان الکران محروم هستند.

 

  جناب سروان ابراهیم اسلامی فرزند ایمانقلی یکی از این فرزندان در خور تحسین و شایسته روستای الکران میباشد . من اولین بار بود که ایشان را مبدیدم ونمیدانستم درجه نظامی ایشان چیست، با اکراه عنوان نمودند. زیرا ایشان انسانی هستند متواضع و فروتن. از دیدن و صحبت با ایشان لذت بردم ، دوست نداشتم با ایشان خدا حافظی کنم .

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

ازقدیم گفته اند همسایهٌ خوب از برادر آدم به آدم نزدیکتر است،شخصیتی که قصد معرفی آن را دارم الکرانی نیست ولی همسایه الکرانیهاست، مردم استان اردبیل نام روستای مرزی پست کندی را شاید تا همین زمستان گذشته که برف راه آنجا را به مدت 5 روز بسته بود کمتر شنیده بودند، اما به لطف بارش رحمت الهی و خبر رسانی خبر گذاری ارشق نیوز ،نام این روستا بر سر زبانها افتاد.این روستا انسانهای شریفی را در گذشته نه چندان دور در خودش پرورانده از آن جمله آقای سید طاهر موسوی پست کندی فرزند میر کاظم.

 

سید طاهر موسوی  

 آقای  سید طاهر موسوی پست کندی

ایشان در سال 1317 در روستای پست کندی دیده به جهان گشود،در سن 5 سالگی به فاصله 20 روز پدر و مادر خود را از دست میدهد وپس از آن جهت ادامه تحصیل نزد تنها برادر خود به شهر گرمی میرود،دوره ابتدایی را در آن شهر و ششم قدیم را در اردبیل بپایان میرساند.

 

سمت چپ آقای سید طاهر

سپس وارد قسمت فنی مهندسی ارتش میشود ودر شهر مهاباد مشغول خدمت شده و با تحصیل شبانه دیپلم طبیعی خود را در مهاباد اخذ مینماید. چون در آن زمان اجرای پروژه های سخت را به ارتش واگذار مینودند، احداث راه ارتباطی بین شهرهای بانه و مریوان  به ارتش واگذار میشود، که آقای سید طاهر موسوی در آن پروژه ایفای نقش مینماید،پس از ایفای نقش موفق در آن پروژه و پس از اخذ لیسانس زبان انگلیسی به قسمت هوانیروز ارتش انتقال یافته ودر شهر اصفهان دوره های خلبانی را با موفقیت یکی پس از دیگری بپایان میرساند.

  

آقای موسوی پست کندی در کنار هیلیکوپترش

سپس همراه عده ای ازهمرزمان خود جهت گذراندن دوره های تکمیلی خلبانی در سال 1338 به کشور امریکا اعزام میشود.

 

آقای سید طاهر موسوی پست کندی داخل کابین هیلیکوپتر

این دوره را نیز با موفقیت به پایان رسانده وبه میهن باز میگردد ، اما تعدادی از هم دوره ای های ایشان تخطی نموده وبه ایران باز نمیگردند. مدتی پس از بازگشت از امریکا ، گروه اعزامی همگی ترفیع درجه میگیرند ولی اقای موسوی ترفیع درجه نمیگیرد ! علت را جویا میشود به ایشان گفته میشود ساواک مانع ترفیع درجه شما میباشد، پس از زحمات فراوان به اداره ساواک مراجعه نموده و پاسخ میشنود چون پدر شما از مهاجرین روسیه هستند، درجه شما ارتغاء نمیابد.

 

آقای سید طاهر نفر دوم از راست

اینجاست که شوک بزرگی به این جوان با استعداد و با ایمان میهن پرست وارد میشود. پس از شنیدن این جمله دیگر ادامه خدمت را در ارتش به صلاح خود نمی بیند،استعفاء نامه خود را نوشته وتقدیم میدارد. با استعفاء نیز موافقت نمیشود! از یک طرف شایستگی،استعداد و ایمان این جوان اهل روستای پست کندی قرار دارد و از طرفی مسـأله مهاجر بودن پدر.

 

خلبان موسوی پست کندی در حال تیک آف

سر انجام پس از 3 سال تلاش و دوندگی و نامه نگاری به مسؤلین با استعفاء وی موافقت میشود ( چون در این مدت نظر ساواک نیز برگشته بوده و کتباً به وی اعلام میشود هیچ مانعی برسر راه ترفیع درجه شما وجود ندارد ) ولی این سید اولاد پیغمبر تصمیم خود را با قاطعیت گرفته بوده، بدین ترتیب پس از 14 سال خدمت در ارتش ، از ارتش خداحافظی نموده ومجدداً در سال 1350 عازم کشور امریکا نزد دوستانیکه درآنجا مانده بودند می رود .

  

ساختمان سازمان ملل در نیویورک و پرچم پر افتخار کشورمان

رفتی و ز دلم حسرت روی تو نرفت 

                         در این خانه به امید تو باز است هنوز

پس از 3 سال کار در ایالت نیویورک و نیوجرسی مجدداً به ایران باز میگردد ! از ایشان پرسیدم چرا و به چه دلیل برگشتی ؟ پاسخ دادند با اینکه کارم را خیلی دوست داشتم و روزی چند مرتبه از پله های مهمترین ساختمان دنیا ( ساختمان سازمان ملل ) بالا و پائین میرفتم ولی نه تنها این ساختمان بلکه همه این شهر نیز نمی توانستند جای خالی ارشق ،پست کندی، و بستگانم  در ایران را پر کنند، بنا بر این تصمیم گرفتم به همه این زرق و برقها پشت پا زده وبه کشورم باز گردم.

 

آقای موسوی پست کندی سمت راست

 

اینجا به یاد صحبتهای حاج امن الله نوری این چتر باز الکرانی افتادم ، وقتی از ایشان پرسیدم در مدت 25 ماه دوری از خانواده را در شهر شیراز چگونه تحمل مینمودی ؟ گفتند هر وقت دلم می گرفت میرفتم روی پله های حافظیه می نشستم و برای خانواده ام نامه مینوشتم ، عـجـبــا !! پله های حافظیه توانستند به حاج امن الله روحیه داده تا ایشان دوری از خانواده و الکران را تحمل نماید ولی پله های سازمان ملل نتوانستند جای خالی پست کندی را در دل آقای سید طاهر با وفا ، پر کنند.

ایشان بلا فاصله پس از بازگشت از امریکا در کارخانجات گروه صنعتی ملی ( کفش ملی )بعنوان مدیر صادرات و واردات مشغول بکار میشوند . پشتکار و پاک دستی او از وی چهره ای محبوب و دوست داشتنی در گروه صنعتی ملی میسازد. این سید جلیل القدر پس از 31 سال خدمت صادقانه، 31 سال جنگ با نفس اماره (بخاطر امکانات مالی که در اختیار ایشان بوده ) در سال 1382 باز نشسته شده اند. 

                    

آقای سید طاهر این مرد با محبت خاطرات زیادی از اهالی روستای الکران دارند ایشان می گویند عزاداری مردم الکران را در ماه محرم که به روستای پست کندی می آمدند را هنوز فراموش نکرده ام، ایشان میگویند در میان روستا های مرزی نام روستای الکران بخاطر وجود روحانی برجسته ای بنام میرزا محمد غریبی الکرانی و افراد تاثیر گذاری مثل خداشیرین ، علم ،مشهدخالقویردی،همیشه مطرح بود.   .

آقای سید طاهر موسوی ، این سید نیک سرشت و پاک نیت فضائیل   اخلاقی بیشماری دارند که بیان همه آنها از قلم من ناتوان دشوار است . از خلوص و نیت پاکش بگویم یا از بزگواری شخصیت اش ،یا از جبهه رفتنش در دوران هشت سال دفاع مقدس ؟و یا در کنار پدرم بودنش همانند یک برادر حقیقی و دلسوز پس از فوت مادرم (1352)،همیشه پدرم را قارداش خطاب میکند هیچ وقت اسم او را نمی گوید . در یک کلام ایشان تندیس شرافت و انسانیت هستند ( لقبی که برادر بزرگترش آقای میر صمد به وی داده است ) من نیز که سالهاست با این مرد با محبت و با وفا رفت و آمد دارم ، میگویم

کتاب فضل تو را آب بحرکافی نیست  

                           که تر کنم سر انگشت وصفحه بشمارم.  

 

  

       عکس جدید از سید طاهر موسوی پست کندی سمت راست  و رحیم طالبی سمت چپ

این انسان دوست داشتنی در کنار فضائیل اخلاقی که بر شمردم،ورزش کار نیز بوده ودر رشته والیبال،والیبالیست خوبی هستند و سالها تیم والیبال گروه صنعتی ملی را هدایت نموده است. 

ایشان دارای دو فرزند پسر و یک دختر میباشند که اکنون در یکی از محلات غرب تهران ساکن هستند ، برای ایشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی داریم.                 

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

 

سلام، بدینوسیله از یکا یک شرکت کنندگان و همچنین بازدید کنندگان از وبسایت تشکر نموده و از بابت پاسخهای طنز گونه چنانچه کسی را رنجانده ام، پوزش و حلالیت میخواهم،خدا رحمت کند حاج رحیم دل را، کلامش همراه با طنز بود. از او توفیق خدمت خواستم ، وی گفت چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی. از حاج امن که خواهش حقیر را پذیرفتند و خود و آقا زاده ایشان متحمل زحماتی شدند متشکرم. قدر دانی مینمایم از مشهدی حبیب، این مرد دوست داشتنی از روستای طاقچه داش که به مسابقه ما رونق دادند. 

هم روستائیان عزیز همانگونه که خودتان ملاحظه میفرمائید از بین نظرات رسیده12 نظر با یک درجه ارفاق(حذف نام شناسنامه ای) به مرحله قرعه کشی راه پیدا نمودند که قرعه کشی در محل شرکت فراوردهای گوشتی مفیدان و با همکاری آقایان رضا غریبی،رحیم طالبی وحاج عارف همرنگ انجام وآقای ابراهیم اسلامی فرزند مشهد ایمانقلی ساکن شهر گرمی برنده مسابقه شدند که از طرف شرکت فراوردهای گوشتی مفیدان یک  قطعه سکه ربع بهار آزادی.به ایشان تقدیم می گردد. وبسایت روستای مرزی الکران ضمن تقدیر و تشکر از شرکت مفیدان ، به الکرانیهای عزیز توصیه مینماید اولأ سوسیس و کالباس نخورند!! ولی چنانچه به هر دلیلی خواستند بخورند حتما از محصولات شرکت مفیدان میل نمایند، زیرا این شرکت مجهز به پیشرفته ترین دستگاهای تولیدی وبهداشتی روز میباشد.

____________________________________________________

خوب الکرانیهای عزیز مسابقه تمام شد و آقای  ابراهیم اسلامی خوش شانس برنده مسابقه شدند.ولی آیا کسی به فکر دل گرفته آرالاقایسی هست ؟ بنابر این از آقای ابراهیم اسلامی تقاضا مینمائیم به درد دل آرالا قایاسی رسیدگی نموده و پس از کسب رضایت ایشان جهت گرفتن جایزه خود در ساعات اداری با تلفن 02144693472 تماس بگیرند . از همه شما متشکرم .  

  

ابراهیم اسلامی به همراه فرزندش .  برنده مسابقه

_________________________________________________________ 

  

اسلام اسلامی اولین آرایشگر  الکران

___________________________________________________ 

  

ایمانقلی اسلامی 

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

مقدمه ای بر وبسایت الکـــران ( علیکران) 

 

 

سلام و عرض ادب دارم خدمت همه الکرانی های خوب ، با صفا در هر کجای ایران عزیز. 

یکی از اهداف ما در ایجاد این وبلاگ پیدا کردن و شناساندن الکرانی های دور افتاده از هم ، به همدیگر(بخصوص نسل قدیم به نسل جدید ) و ایجاد ارتباط بین آنها از طریق دنیای مجازی است .  

حقیر هر چه فکر کردم که این شناسایی را از کدام عزیز الکرانی شروع کنم تا کسی از دستم نرنجد ،به رسم ادب و به رسم جوان مردی ، سراغ جوان مرد روستا یعنی حسن خان و نسل او رفتم.سراغ تنها فرزند او آقای اصلان اصلانی رفتم. آقای اصلان که روسها پدر او را به طرز فجیعی در واقع به شهادت رسانده و این تنها خواهر وبرادر  (اصلان وخواهر مرحوم او  بگیم جهان ) را یتیم گذاشته اند. 

  

 از  راست: رحیم طالبی ، وسط  اصلان اصلانی و همسر محترم آقای اصلان

راغ خانه آقا اصلان را گرفتم اما کسی بلد نبود باهمکاری حاج آقا عارف همرنگ (فرزند مرحوم حاج خیرالله ) ایشان را پیدا کردم ،قرار ملاقات را تنظیم کردیم ، آپارتمانی پر از صفا ومهربانی در کرج. پاکیزگی و نظافت از در و دیوار این خانه پیدا بود.خاطراتـی که همـسر محتـرم آقا اصـلان از مـادر مرحـوم من (رحیـم طالبـــی ) بیان نمودند ونیز صحبتهای آقای اصلان گرمی بخش محفل ماشد.  


انشا الله در آینده بقیه اعضای خانواده آقا اصلان را که همانا ادامه نسل حسن خان میباشد را معرفی خواهیم نمود. ضمنا هم ولایتی های عزیزم می توانند با ارسال عکس خود و پدرانشان ما را یاری نمایند.

خانواده اصلان اصلانی

  در خاتمه بر خود لازم میدانم ازآقای رضا غریبی الکران (برادر زاده حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا میرزا محمد غریبی )که همه زحمات وب را ایشان کشیده اند قدردانی نمائیم.  

با تشکر  رحیم طالبــــــــی 

 

 عکس از : رحیم طالبی ، برگرفته از کتاب شهداء حمله روس ها به ایران  

                        

مدال فوق به جناب آقای اصلان اصلانی  به خاطر شهادت پدر گرامیشان  اعطاء شده است  

 

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

ای دگر گون کننده زمانهاوگردشهاحال مرابه بهترین حال تغییر فرما   

 

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک 

شاخه های شسته باران ، خورده پاک 

نرم نرمک می رسد اینک بهار 

خوش به حال روزگار  

بدینوسیله فرا رسیدن سال 1394 را به هم روستائیان خود تبریک عرض نموده وبرای همه آنها در سال جدید سلامتی و تندرستی آرزومندم.  

لازم است الکرانیهای محترم اطلاع داشته باشند در مدت کمتر از2 ماه که از تاسیس وبسایت میگذرد حدودا2050نفر از وبسایت بازدید نموده اند و از طرفی طبق آمار خبر گزاری ارشق نیوز که مهمترین خبرگزاری ارشق میباشد فقط از نگارش وجه تسمیه روستای الکران بیش از 6340 نفر تا این لحظه (عصر 27 اسفند 93) بازدید نموده اند و اکنون روستای شما در صدر آمار ارشق نیوز قرار دارد (میتوانید ببینید ) که این مهم در سایه توجه ،و ساعتها مطالعه و نگارش جناب آقای رضا غریبی بدست آمده است،جهت اداره وبسایت با مشکلاتی مواجه هستیم که با همکاری معنوی شما اهالی روستا قابل حل هستند.در اینجا بر خود لازم میدانم ضمن تقدیر وتشکر از آقا ی رضا غریبی از دو نفر از اهالی روستا آقایان حاج امن نوری  و حاج عارف همرنگ که مشوق من بوده اند تشکر و قدر دانی نمایم.عزت و سربلندی شما آرزوی من است . 

 رحیم طالبی

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

جغرافیای انسانی  الـکـــران ( علیکران)

جمعیت الکران:

طبق آمار ثبت شده در فرهنگ جغرافیایی و لغت نامه دهخدا این روستا 150 نفر جمعیت داشته و به مرور زمان بر تعداد جمعیت آن افزوده شد، و این روستا به مرور زمان و به دلیل مهاجرت به کلان شهرها از جمعیت آن کاسته شد. و در حال حاضر  جمعیت آن در فصول مختلف و به دلیل باز گشت به روستا جهت انجام کارهای زراعی ،متغیر است.

نژاد الکران:

 چنانچه از تاریخ باستانی ایران بر می آید قبایلی از قوم ماد که شاخه ای از نژاد اقوام آریایی بودند ، پس از مهاجرت به ایران به تدریج در بخش های شمال غربی ایران یعنی  سرزمین آذربایجان  سکونت گزیدند. پس از تاسیس دولت ماد ناحیه ی  آذربایجان به نام ماد کوچک معروف شد. اهالی روستای الکران نیز از نژاد آریایی محسوب می شوند.

زبان و گویش  الکران:

گروهی از محققان بر این باورند که زبان مردم آذربایجان در اصل از گروه زبانهای آریائی بوده و بعدها این زبان با ورود سلجوقیان و حتی به نظر برخی از آنان از زمان صفویه و با آمدن ایلات ترک قزلباش به زبان ترکی تغییر یافته است. در نتیجه زبان اهالی روستای الکران از این قاعده مستثنا نبوده و آنها به زبان ترکی آذری تکلم می کنند.

همه مورخان پیش و پس از اسلام و تاریخ نویسان معاصر گویش آذری را زبان مردم آذربایجان دانسته اند. به عقیده زبان شناسان زبان فارسی دو گویش دارد. یکی دری و دیگری پهلوی . گویش دری زبان کتابت و خواندن و نوشتن و آموزش است. اما گویش پهلوی بر زبان های محلی اطلاق می شودکه معمولا در زبان محاوره بکار می آید و در هر محلی با کمی اختلاف با آن تکلم می کنند. پهلوی را در جمع فهلویات می گویند.

در لغت نامه دهخدا آمده است: (( آذری منسوب به آذر و آذربایجان ، زبان آذری  لهجه ای از فارسی قدیم است که در آذر بایجان متداول بوده و اکنون نیز در بعضی روستاهای این استان و بعضی نواحی قفقاز بدان تکلم می کنند.))

در دایره المعارف بزرگ اسلامی نیز آمده است:  (( آذری نام زبان پیشین آذربایجان که شا خه ای از زبان های ایرانی است. و کلمه آذری  منسوب به آذربایجان است. این زبان یا لهجه که طبعا در مناطق مختلف آذربایجان گویش های مختلف داشت پس از اسلام تا حدود قرن 11 هجری در آذربایجان رایج بوده و هنوز بقایایی از آن با نام تاتی در برخی از روستاها : کرینگان از دهات ورزقان اهر ، کلاسو و خوینه رود از دهات کلیبر ، گلین قیه از دهات مرند ، عنبران از بخشهای اردبیل ، تعدادی از روستاهای طارم علیا ، دهات بخش شاهرود و خلخال ، روستاهای رامند ، تالش از الله بخش محل شاندرمن در جنوب تا تالش شوروی ( دانشنامه ایران و اسلام)

دکتر منوچهر مرتضوی در کتاب چهره آذربادگان در آینه تاریخ ایران می نویسد(( تحقیق در زمینه زبان دیرین آذربایجان یعنی زبان آذری ، ضمن آنکه فواید ادبی و زبان شناسی دارد از وظایف ملی محققان به شمار می رود، چون اکثر مواد لفظی و معنوی در قالب ترکی فعلی از مواد ایرانی یعنی آذری پهلوی ، فارسی دری ، عربی مستعمل در فارسی تشکیل یافته و ترکی آن بیش از 30 درصد مجموع مواد زبان را شامل نیست ، بنا براین زبان فعلی آذربایجان با زبان ترکی واقعی اختلافات فراوان دارد تا جائی که برای ترکان کاملا نامفهوم است)).

مذهب الکران:

اهالی روستای الکران  مسلمان بوده و پیرو مذهب شیعه اثنی عشری هستند.

منابع اقتصادی الکران:

از نظر وضعیت  اقتصادی الکران با توجه به وجود بازدهی کشاورزی و دامداری  ، می توان گفت این روستا از امکانات قابل توجه اقتصادی  مانند  زنبورداری  و فرش بافی  و ... بر خوردار است.، البته به مرور زمان  این صنایع رو به افول رفته و از صنعت  روستای الکران  کاسته شده است.

الکران همچنین ظرفیت باغداری نیز دارد . در روستای الکران وجه قالب با بخش کشاورزی  و دامداری است ، زنبور داری و باغداری پس از آن قرار دارد. در مجموع بخش کشاورزی و دامداری  عمده ترین بخش های اقتصادی  الکران را تشکیل می دهد.  

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

موقعیت  روستای  الـکـــران   (  الکـــران  در یک نگاه) 

http://axgig.com/images/50056351150536896857.jpg 

روستای علیکران ازنظر موقعیت جغرافیایی در شمال شهررضی واقع  گردیده ،  الکران روستایی مرزی همجوار با جمهوری آذربایجان روستاهای پست کندی ، خلیفه لو، ججلی و تاقچه داش است. این روستا دارای اهمیت و از یک قدمت تاریخی برخوردار میباشد که در این رابطه میتوان به نوشته های محمد رضاخلیلی اشاره کرد. سرهنگ محمد رضا خلیلی عراقی در خاطرات سفر به آذربایجان مینویسد. رضی ده کوچکی است در هشتاد کیلومتری اردبیل و هشت کیلو متری علیکران .

 مردم روستای علیکران مسلمان وازنظر مذهب شیعه هستند ، شواهد تاریخی نشان می دهد ، این روستا از قدمت زیادی برخوردار است . تاریخ دقیقی ازنحوه سکونت مردم آن دیار در دست نیست ،اما آثاربه جامانده از سفال لعاب داده شده در اطراف منطقه کوهستانی وکوره مخصوص برای تهیه و پخت سفال وجود داشته و فلزات که درسالهای قبل ازانقلا ب اسلامی در آن منطقه به وفور یافت می شد بیشتر ابزار جنگی مردمان آن سامان را نشان می داده که متاسفانه بعدازانقلاب اسلامی مورد تاخت وتاز افراد سودجوی قرارگرفته وتخریب شده است این روستا  دارای آب وهوای زمستان سرد و بهار و تابستان ییلاقی داشته وبسیار مطبوع است و در تعطیلات پذیرای الکرانیهای مقیم تهران و میهمانان طبیعت دوست واقع می گردد. ( به شرطیکه به طبیعت آسیب نرسانند )

ازنظر  پوشش گیاهی دارای انواع گیاه بوده که بیشترمصرف پزشگی داشته ازقبیل گون که ازکتیرای آن استفاده می شود و آویشن و بابونه ،بلاغ اوتی غازایاقی و درختان  میوه درسالهای اولیه ساکنین درمناطق مختلف بوده کم بیش آثار و نمونه آنها درکوه ها مشاهده می شود از جمله درخت زلزالک بادام ودرخچه زرشک خوراکی آلوچه وغیره…و زیستگاه حیوانات مختلف بوده مانندگرگ،روباه ،خرگوش، سمور وحشی ، گربه وحشی ،گراز پرندگان  شاهین،قرقی،کبک ،عقاب،کلاغ،زاغ ،بلدرچین،شانه بسر،هدهد،کبوترچاهی ،بلبل وبسیاری ز خزندگان سمی وغیرسمی است. 

 شغل اصلی اهالی  روستا دامداری وکشاورزی می باشد. در سالهای اخیر برخی به امور زنبور داری نیز  مبادرت کرده اند و از نظر امکانات دارای راه شوسه ودارای برق وتلفن بوده مصرف سوخت مردم هنوز بانفت سفید و هیزم انجام می گیرد .  ساکنان روستا از آب لوله کشی استفاده می کنند.  

علیکران یکی از روستاهای مرزی بخش ارشق میباشد که در صد متری نوار مرزقرار دارد بطوری که می توان گفت اهالی این روستا از مدافعان مرز بوده و هستند بطوریکه در حمله روسها به ایران چندین نفر زخمی ویک نفر بنام حسن خان(پدر آقای اصلان مرد زحمت کش وبی ادعای روستا ) به دلیل عدم لو دادن محل پاسگاه وعدم همکاری با روسها در محوطه مسجد روستا در مقابل دیدگان اهالی با قمه به شهادت میرسد . این روستا در آخرین سر شماری دارای  ۱۵خانوار و نزدیک صد نفر جمعیت میباشد .  

این روستا در زمان بارش برف اکثرا راه روستایی بسته میشود که میتوان گفت یکی از مهمترین مشکلات این رستا  مسدود شدن جاده  دسترسی به شهر رضی اشاره نمود.     

http://axgig.com/images/60893056914500360280.jpg

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

شجره نامه غریبی ها ( الکران - علیکران)

جدّ غریبی ها به شخصی بنام صمّت می رسد. صمّت کسی بود که از روستای  قلی بیگلو ( روستایی در نزدیکی سه راهی مشکین شهر )  به روستای  الکران  مهاجرت نموده و روستای  الکران را  تاسیس می نمایند. و ایشان  پدر  همه ی  الکرانی ها می باشند.

آقا صمّت دارای سه فرزند ذکور بوده  که ریشه غریبی ها  بعد از  صمت به آقا  اروج  می رسد.

جهت اطلاع بیشتر  به نمودار  شجره نامه  رجوع کنید.


شجره نامه غریبی ها

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

مو قعیت جغرافیایی روستای الکران (علیکران)

نقشه هوایی الکران

الکران دهی از دهستان  ارشق بخش مرکزی شهرستان  مشکین شهر (خیاو)  استان اردبیل واقع شده است و  150 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران  جلد ۴  و  لغت نامه دهخدا )

این روستا  از قدمت  تاریخی برخوردار است در ایام گذشته جزء  پر جمعیت ترین روستاهای این منطقه محسوب می شد . به دلیل تغییرات حکومتی و بوجود آمدن انقلاب اسلامی  مردم این روستا به شهرهای مختلف از جمله تهران مهاجرت نمودند. اما با این وصف  در فصل های بهار  و تابستان به این روستا مسافرت می نمایند.

برپایه ی آثار باز مانده از گذشته ، روستای الکران از روستاهای قدیمی است. آثار و اشیاء متعلق به باستان که توسط نیاکان ما نقل شده است  و نمونه بارز آن خرده سفالهایی است که در الکران پیداست. و نیز گورهای دسته جمعی در اطراف روستا و آرامستان ( قبرستان) کنار روستای الکران است. شواهد تاریخی اردبیل نشان از قدمت این شهر  و روستاهای اطراف آن به دوران قبل از زرتشت می رسد.

  موقعیت این روستا به 

طول جغرافیایی  8 / 48   و

عرض جغرافیایی 44/ 38 می باشد.

همسایگان الکران  عبارتند از: از سمت شمال به جمهوری آذربایجان و دیگر سمت های این روستا ، روستاهای پست کندی ، خلیفه لو، ججلی و تاقچه داش است.

ویژگیهای طبیعی:  روستای  الکـــران  در منطقه کوهستانی قرار گرفته ٬ از جنوب به کوه جلوگیر و از شمال به کوه های  مرزی جمهوری آذربایجان منتهی می شود. اطراف این روستا را تپه ها و کوه فرا گرفته است.

روستای الکران  به واسطه تغذیه طبیعی مناسب ٬ دارای ذخایر  غنی آبهای زیر زمینی است.

آب و هوای روستای  الکـــران  سرد و نیمه مرطوب است . حداقل و حد اکثر مطلق حرارت در این روستا و اطراف آن به ترتیب ۲۶ - ۳۸ درجه سانتیگراد و متوسط بارندگی  سالانه آن ۵/ ۳۶۴ میلی متر است ٬ بیشترین و کمتریم مقدار باران  سالانه به طور متوسط در ماه فروردین ( ۴/ ۶۰ میلی متر) و ماه تیر ( ۵/ ۶ میلی متر) فرو می ریزد.  اگر آب های زیر زمینی این روستا هدایت شود. یکی از پرآب ترین چشمه ها را دارد . 

الکـــران  روستایی با موقعیت جغرافیایی و طبیعی  خود دارای آب و هوای سرد کوهستانی است. به همین خاطر زمستانهای سرد و طولانی و تابستان های مطبوعی دارد. وجود آب و هوای مطبوع در این روستا در فصل بهار و تابستان اهالی  روستا از شهرهای مختلف از جمله تهران به این روستا مسافرت نموده و محصولات خود را برداشت و نیز سیاحت می کنند. شغل اهالی این روستا  دامداری و کشاورزی است که بیشتر محصولات آن  گندم و جو می باشد.

اهالی روستا ضمن استفاده از منابع طبیعی و آب و هوای دلچسب آن فصل های بهار و تابستان  و نیمه های پائیز  اوقات خود را در این روستا سپری می کنند.

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

وجه تسمیه الکــران ( علیکران)

 

وجه تسمیه : علیکران الکــران

اهالی  علیکران در گذر  زمان آن را به زبان ساده تر  تبدیل کرده و در محاوره  الکـــران  می  گویند.علیکران در میان اهالی روستا  الکران خوانده می شود.

  درباره ریشه ی این واژه می توان چنین بیان کرد که نام این  روستا ریشه در زبان فارسی دارد ، بدین ترتیب  که نام علیکران یا الکران   از دو بخش (( علی )) و (( کران ))  یا  (( ال )) و (( کران )) تشکیل شده است. که به ترتیب به معنای  (( بلند )) و (( کناره )) و الکـــران به معنای  (( نخستین )) و (( کناره))  خواهد بود. این می تواند به خاطر این باشد که این روستا در بلند ترین و کناری ترین نقطه  منطقه یعنی آخرین نقطه تماس  با خاک جمهوری آذربایجان و هم مرز با آن کشور  است.

اگر الکــران  را در نظر بگیریم ، نخستین و کناری ترین روستا در خاک میهن اسلامی  خواهد بود. یعنی نخستین و کناری ترین روستا به مرز جمهوری آذربایجان می باشد. و به همین خاطر نام روستا  اینگونه انتخاب شده است.

می توان چنین نتیجه گرفت که الکران  ( علیکران) نخستین و بلند ترین و کناری ترین نقطه  این منطقه به مرز جمهوری آذربایجان  می باشد. با این توضیح نامگذاری  واقعا با دقت و حکیمانه نامگذاری شده است. ! پس احسن به نیاکان  باریک بین  و هوشیار ما !


  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

معرفی حاج آزاد غریبی الکران 

 

حاج آزاد غریبی

 

حاج آزاد خان غریبی در سال 1316  و در روستای  الکران و در یک خانواده  کاملا مذهبی  بدنیا آمد و  دوران کودکی ، نوجوانی و جوانی خود را در همان روستا سپری کرد. و پس از ازدواج با مرحومه سرکار خانم صالحی  به روستای  زرگر نقل مکان نمود  و سال های طولانی در زرگر سکنی گزید . ایشان  حدودا در سال 1364 از روستای زرگر به شهر اردبیل نقل مکان کردند .  ایشان در همه شهر ها به شغل مغازه داری و خواربار فروشی مشغول بود . و در کنار  مغازه داری به شغل شریف  دامداری و کشاورزی  اشتغال داشتند. پس از مدتی به شهر پارس آباد  و پس از یک سال سکونت در پارس آباد و برای گذران زندگی خود به شغل خرازی  مشغول بودند. دوباره به شهر اردبیل نقل مکان نمودند. وی سال ها زندگی در شهر اردبیل  شهر تهران را برای سکونت گزیدند. و هم اکنون در شهر تهران و در محله کیانشهر  به زندگی خود  ادامه می دهند. و ی در فصول مختلف به روستای زرگر سفر می کنند و به زمین های زراعی خود رسیدگی و کاشت و برداشت می کنند. 

 اولین : کسی که در روستای  زرگر  خرمن کوب داشت ، حاج آزاد خان  غریبی بود. ایشان حدودا در دهه ی 50 جهت انجام کارهای خود  و اهالی روستا خرمن کوب را به روستا آوردند. 

اولین : کسی که در روستای زرگر کارگاه رنگرزی تاسیس  کرد و به کار رنگرزی پرداخت ، حاج آزاد خان غریبی بود. ایشان حدودا در سال ۱۳۵۴  این کارگاه را راه اندازی کردند. الیاف روستاهای اطراف  را جهت فرش بافی ، جاجیم بافی ، کلیم بافی و برای دیگر مصارف  رنگرزی می کردند.  

   کارگاه رنگرزی  حاج آزاد غریبی

رنگرزی سنتی :

به فرایندی گفته می‌شود که در طی آن کالای نساجی مثل الیاف، نخ، پارچه و یا پوشاک در محلولی که شامل مواد رنگزا و مواد شیمیایی می‌باشد، رنگ‌آمیزی گردد و مولکولهای رنگ، با دوامی نسبی با مولکول‌های کالای نساجی، پیوند محکمی برقرار نمایند. رنگرزی سنتی با نوین شدن صنعت نساجی، رفته رفته کاهش پیدا کرده‌است.

زرگر  زمانی از روستاهای خودکفای  روزگار بود، و در این روستا تقریبا همه مشاغل ( متعاقبا  در خصوص مشاغل توضیح داده خواهد شد) وجود داشت؛ و توسط اهالی روستا اداره می شد. یکی از آن مشاغل ، شغل رنگرزی بود.

رنگرزی حاج آزاد غریبی

کارگاه رنگرزی  توسط حاج آزاد غریبی  در یک اتاق  تقریبا 20 مترمربع  با امکانات ذیل تأسیس  و راه اندازی شد.

1.      دیگ بزرگ  یا پاتیل   2. انواع رنگ های پودری شیمیایی و طبیعی ( پوست انار ، پوست پیاز، پوست گردو  و علفیاتی که از خود رنگ پس می دادند و ...)   3.  ترازو : ترازو  جهت کشیدن و  وزن کردن   الیاف ( خاما) بکار می رفت . به این جهت خاما گفته می شد که الیاف  به رنگ سفید  و خام بود و بعد از رنگرزی و تغییر رنگ  از حالت خاما (خام) در می آمد. ترازوی رنگرزی عمو متفات تر از ترازو های دیگر بود، 2 عدد سینی گرد بزرگ به وسیله 3 رشته نخ (هر سینی) سینی ها به طور مساوی از سه قسمت سوراخ می شد و  به یک چوب تقریبا یک متری که نخ های سینی ها به دو طرف چوب وصل می شد ، و درست وسط چوب سوراخ بود و به وسیله نخ ضخیم که از سوراخ رد می کردند برای گرفتن و کشیدن الیاف استفاده می شد.     4.  مخزن نفت ، لوله رابط  و پیلوت:  مخزن نفت را با تلمبه پر از باد می کردند  تا نفت با فشار قوی از مخزن خارج شود و توسط لوله ای که به یک اجاق کوچک متصل بود ، شعله ور می شد.    5. دماسنج : دماسنج برای  اندازه گیری میزان گرمای آب داخل پاتیل بکار می رفت ، که هر جنس نخ به گرمای معین و کافی نیاز داشت. 6. همزن :  برای هم زدن نخ (خاما)  بکار برده می شد. وقتی با همزن نخ ها را به هم می زدند ، همه ی قسمت های نخ به یک اندازه رنگ می شد.  7.   ظروف شیشه ای یا پلاستیکی برای نگهداری  پودر رنگها و نیز برای  مصارف دیگر.  8.   نمک های فلزی  مانند  انواع زاج، مواد قلیایی مثل آمونیاک.  9.  ماده اصلی یعنی آب که محیط رنگرزی را تشکیل می‌دهد.

 حاج آزاد غریبی  در روستای زرگر  حدودا کارهای رنگرزی 30 الی 40 روستا را انجام می دادند.  در روستاهای اطراف زرگر  کارگاه رنگرزی وجود نداشت ، همه روستاهای دیگر  به روستای زرگر برای رنگرزی مراجعه می کردند.

به یاد  دارم که کودک 3 و 4 ساله بودم ، عمویم  حاج آزاد غریبی  که ما به ایشان حاجی عمی می گفتیم ، به این دلیل که در آن زمان از روستا کسی به مکه نرفته بود؛ حاج آزاد غریبی و معرفت پناهی  دو نفره به مکه رفته بودند. به همین خاطر  عموی  بنده حقیر به حاجی عمی معروف شد. بگذریم ، حاج آزاد غریبی کار و بارشان خیلی زیاد بود ، در روستا همه فرش می بافتند و کار و کاسبی عمو  رو بورس بود. هر روز  برایش الیاف  می آوردند تا آنها را رنگ کند. این شغل برای ما بچه ها   یک پدیده نو  بود  و این چنین شغلی را ندیده بودیم، و به تماشا می ایستادیم و گاهی هم شیطنت می کردیم و عمو را اذیت و عصبانی می کردیم. البته اذیت ما به عمو  یک طرفه بود و عمو در مقابل اذیت ما هیچ عکس العملی نشان نمی داد. این را هم بگویم که حاجی عمی  خوش اخلاق بود.  بخاطر آن به ما چیزی نمی گفت.  

خرمن کوب کلاسیک حاج آزاد غریبی ( زرگر)

خرمن کوب وسیله ای است در کشاورزی که در قدیم بر خر و گاو می بستند و آنرا بر روی غلات بویژه گندم می دواندند تا گندم از ساقه جدا شده و کاه و گندم جدا گردد.خرمن کوب قدیم در واقع  دارای تیغه هایی در زیر تخته های ضخیم به هم پیوسته بود و با کشیده شدن توسط گاو و خر  گندم از ساقه ها جدا می شد. امروزه خرمن کوب ها تراکتور و یا موتور های تولید برق هستند،  که به وسیله تسمه به دستگاهی که داخل آن گندم ها را می ریختند و با چرخش در داخل آن گندم از ساقه جدا می شد.

خرمن کوب حاج آزاد غریبی

حاج آزاد غریبی  دستگاه خرمن کوب امروزی یعنی مدرن را داشتند . وقتی تابستان می شد و همه کشت های خودشان را برداشت می کردند ، و در خرمن گرد هم می چیدند تا خشک شود. حاج آزاد غریبی  با دستگاه خرمن کوب خود  به صورت نوبتی گندم و جو ی  موجود در خرمن اهالی روستا را انجام  داده و کاه را از گندم جدا میکرد. 

چینی بند زنی حاج آزاد غریبی

در چند دهه گذشته شغلی وجود داشت که امروز از فهرست شغلها حذف شده است . شغلی بنام چینی بند زن ( آنکه کاسه و بشقاب را پیوند دهد) چینی بند زن ظروف شکسته چینی را به هم بند می زد.

 در گذشته بخش عمده ای از ظروف منازل همانند کاسه ، بشقاب ، قوری و ... از جنس چینی بود . این چینی ها به تلنگری بند بود و در اثر ضریه ای می شکست . اهالی روستا تکه های شکسته چینی را برای ترمیم به نزد حاج آزاد غریبی می آوردند .

  ابزارکار  حاج آزاد غریبی چینی بند زن بسیار ساده بود و شامل جعبه یا همان میزکار ، مته ، کمان کوچک ( ابزار محرک برای چرخاندن سرمته ) ، چسب مخصوص ، تسمه های بسیار باریک و ظریف می شد . حاج آزاد غریبی ، چینی های شکسته را تحویل می گرفت و به مرور یک به یک با کمان و مته محل های مورد نظرش را سوراخ می کرد و تکه های شکسته را با چسب مخصوص چینی می چسباند و با بندهای کوچک فلزی (تسمه های فلزی باریک) ظروف را به هم وصل می کرد . 

 

چینی بند زنی حاج آزاد غریبی

 

 ابزار و وسایل کار  حاج آزاد غریبی در چینی بند زنی

 

ابزاری که در چینی بند زنی مورد استفاده قرار می گیرد، بسیار ساده و ابتدایی است ولی بااین حال مراحل این عمل نهایت مهارت و استادی ودقت استادکار را می طلبد.
۱- کمان این وسیله به عنوان اصلی ترین ابزار، در دسترس چینی بندزن قرار گرفته و از قسمت های زیر تشکیل شده است:

 قیف برنجی:  وسیله ای قیفی شکل از جنس برنج (شبیه مدادهای امروزی) که در قسمت انتهایی آن، الماس جاسازی می شود.

  الماس :الماس های ریز به اندازه یک دانه کریستال شکر، از مغازه های جواهر فروشی تهیه می شد و در قسمت انتهایی نوک قیف برنجی جاسازی می شد. این الماس ها تا زمانی که گم نمی شد قابل استفاده بودند و مشکل شکستن نداشتند ولی مشکل زمانی پیش می آمد که این الماس در مقابله با چینی های سخت تر و یا شیشه از جای خود در می رفته در داخل مغازه در بین تلی از خاک گم می شد.

  در این موقع برای پیدا کردن الماس گم شده، تمام مغازه را جارو کرده و خاک جمع شده را در تشت آبی می ریختند، به این ترتیب الماس درخشنده درمیان انبوه خاک خود را ظاهر می کرد.

 الماس در آن دوران هم از قیمت نسبتاً بالایی برخوردار بوده است و هر قطعه کوچک آن حدود سه یا سه ونیم تومان خریداری می شده است.

  تکه چوب نازک از جنس درخت بید : تکه چوب به طول تقریبی 30 سانتیمتر و قطر تقریبی یک سانتیمتر از جنس بید تهیه می شد؛ چون چوب درخت بید حالت فنری دارد برای این منظور بهتر عمل می کند.

 نخ لحاف دوزی :تکه چوب درخت بید به وسیله نخ لحاف دوزی به قسمت قیفی شکل متصل می شود

 ۲- مفتول : مفتولهای آهنی و نرم به ضخامت حدود 1 تا 5/1 میلی متر مورد استفاده قرار می گیرد. این مفتول ها ابتدا به صورت فولادی و سخت هستند که بعد از سوختن نرم می شود.

 مفتول ها را روی سندان با چکش می کوبند تا مسطح و برای کوک با بندزدن آماده شود و سپس به قطعات یک تا یک ونیم سانتی تقسیم می شوند.

 ۳- سندان : سندانی به نام گولاخلی(این واژه معادل گوش دار فارسی می باشد) که از سندان های حرفه مسگری است، در کارگاه بند زنی مورد استفاده دارد و برای دو منظور استفاده می شود.

 1.     کوبیدن مفتول در روی آن به وسیله چکش

 2.      درست کردن قسمت هایی از قوری شکسته به ویژه دهانه آبریز قوری از حنس برنج

 4- چکش معمولی کوچک  : از چکش هم برای دو منظور استفاده می شود
۱- کوبیدن و پهن کردن مفتول بر روی سندان
۲- کوبیدن بند یا کوک در قسمت بند خورده.

 5- چسب ها و خمیرهای بندزنی : الف- چسب های حیوانی مانند: سریشم معمولی، سریشم ماهی، چسب پوست خرگوش، چسب سفیده تخم مرغ با آهک، چسب آلبومین خون، گلوتن و کازئین.

  ب- چسب های گیاهی مانند: سریش، شواز، کتیرا، صمغ عربی، گلوتن و نشاسته، عصاره ریوند از ریشه گیاه ریواس.

  معرف ترین و پرمصرف ترین چسب در چینی بند زنی چسب حیوانی شامل "سفیده تخم مرغ با مقداری آهک" بوده که به زامیشگه  معروف می باشد. زامشگه واژه روسی است .

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر

معرفی مرحومه شا بیگم ( فرزند مرحومه لاله  و خواهر اله شکر)

 

 حاج آقا مبارکتان باشد. فرزندتان غلام حضرت علی (ع) است .

 

شوق قلبش را لبریز می کند. خبر سلامتی مادر و کودک تنها اندیشه ای است که در ذهن او می چرخد. از مدتی پیش منتظر چنین لحظه ای بوده است. گرمای نفسش انگار کودک را به جنبش وا می دارد . نگاهش بر چشم های معصوم نوزاد ثابت می ماند و لبخندی که بر لبانش نشسته است ، عمیق تر می شود.

 به شتاب بلند می شود ، لحظه ای مکث می کند و سپس با قدم های تند به سمت خانواده کودک می رود. خبر خوشی را به آنها می دهد. همیشه سعی داشت به دیگران خبری خوش بدهد.

 بله درست حدث زدید . ایشان یک ماما بود و به اصطلاح آنروز قابله محل بود. همه ی ماها وقتی برای اولین بار به این دنیا چشم گشودیم ، لحظه ی اول ایشان را نظارگر شدیم.

 بله همان کس که ما را به دنیا آورد . اگر ایشان نبود ، معلوم نبود چه به روزگارمان می آید. آیا زنده می مانیم یا نیامده مرگ به سراغ مان می آمد.

 بله مامای همه ی ما در روستای زرگر کسی نبود جز  مرحومه شا بیگم ( بیگم صالح (غریبی)) همسر با وفای حاج آزاد غریبی. او پزشک حاذق روستا بود. زنان نازا را معالجه و درمان می کرد و به ثمر می نشست. قابل ذکر است که ایشان بدون هیچ چشم داشتی  و بدون دریافت هزینه ای این کار را فقط به خاطر خدا و کمک به خلق خدا انجام می دادند.از قول پسرش حاج اکبر غریبی می نویسم که می گوید: پزشکان تحصیل کرده در شهر  دعوت به همکاری کرده بودند، و در بیمارستان کار مامایی انجام بدهد. اما ایشان دعوت پزشکان را رد کرده بود.

 به یاد دارم که از کسی بد نمی گفت ، تا می توانست خوبی دیگران را می گفت.

 در آموزش احکام شرعی به دیگران خبره بود. یادم می آید که روزی احکام شرعی را طوری برایم تفهیم کرد که هیچ وقت از یادم نمی رود. احکام شرعی را برایم غیر مستقیم فهماند، غیر مستقیم بودنش به این جهت بود که حجب و حیا اجازه نمی داد، مستقیم بگوید و از این طریق احکام شرعی را به دیگران آموزش می داد.

 در قالی بافی نیز چیره دست بود. بانوان روستا را آموزش می داد. همسرش رنگرز ماهری بود، خودشان نیز قالی بافی آموزش می دادند.

 یادم می آید که در یک حیاط مشترک زندگی می کریم. یک طرف حیاط حاج آزاد غریبی و طرف دیگر حاج قلیچ خان غریبی ، انگار که یک خانواده بودیم. همدیگر را خیلی دوست داشتیم ، دوستی هایمان ساده و بی غل و غش بود. صداقت در دوستی مان بود. خاطرات فراوان و بسیار فراوان است. از ذکر همه آنها صرف نظر می کنیم و بیشتر به معرفی ایشان می پردازیم.

  ایشان در سال 1320 در روستای  الکـــــران و در خانواده ای  مذهبی  چشم به جهان گشود .  دوران کودکی و نوجوانی خود را در روستای الکـــران  سپری می کند . جوانی اش را  با حاج آزاد خان غریبی الکران پیوند می زند. سپس به روستای  زرگر نقل مکان می نمایند. و سال های طولانی در زرگر سکنی گزیدند . ایشان  حدودا در سال 1364 از روستای زرگر به شهر اردبیل نقل مکان کردند .   پس از مدتی به شهر پارس آباد  و پس از سال ها سکونت در پارس آباد دوباره به شهر اردبیل نقل مکان نمودند. وی سال ها زندگی در شهر اردبیل  شهر تهران را برای سکونت گزیدند. وی خدا را درک کرده بود ، انگار لمس می کرد.  گوش به فرمان آفریدگارش بود ، همه شب قبل از خواب  با خدای خود نجوا می کرد و چنین می گفت:

 یاتارام ساقما                              دولان نام سولوما     

 سقلام الله هما                           دیلیمده سبحانیمه

 سینمده قرآنیمه                         ملک لر شاهد اولسون

 دینیمه ایمانیمه                          حوری لر خبر آپارسین

 آخرت ترپاغیمه                           یاتارام انشا الله

 دورا رام انشا الله                        یاتیب دورا بیلمسم

 اشهدان لا اله الاالله                    و اشهد محمد رسول الله

 ......

 یاتدم ساقما                                دولانمادم سولما

 سقلدم الله هما .........

بیست و هشتم  تیر ماه 1392  و اوایل رمضان المبارک است خسته است. در بستر بیماری است. دیگر توانی در دست و پایش نیست  تا تکانی بخورد. چشم هایش از سو افتاده و لب هایش از حرکت مانده است؛ اما سکوت، اتاق بیمارستان را  بخوبی احساس می کند؛ سکوتی که هر از گاهی با همهمه ی برگ های جوان درختان حیاط که خود را به دست نسیم شبانگاهی سپرده اند، پر می شود و نسیم با هر وزشی ، عطر دل انگیز را به اتاقی که بانو شابیگم در آن است ، مهمان می کند و او را مژده می دهد که تولدی دیگر در راه است. آیا این نسیم نغمه ی دیگری از نفحات رحمانی است؟

تابش نوری آشنا را بر دلش احساس می کند. گرمای دلنشینی به پیکر بی جانش ، جان می بخشد. شاید سیمای نورانی پیامبر را پیش رویش می بیند. اشک شوق بر گونه اش جاری می شود. می گوید: (( یعنی تمام شد؟! بعد از سالها مشتاق رسیدن به او هستم؛ مشتاق رسیدن به خدا . یعنی روزگار آزمایش و امتحان تمام شد؟!))

آری ، تمام شد.

شابیگم تکانی به دست و پایش می دهد. نه ، ضعف و پیری در جانش مرده است. احساس سبکی می کند . شوق پرواز  دارد.

یعنی از بند جسم خاکی اش  رها شده است.

خود را رها می کند ؛ مثل قطره ای که به دریا رسیده است و دریا می شود.

تابوت بانو شابیگم بر دوش انبوهی از اقوام و خویشاوندان تشییع می شود. جسم خسته او می رود تا در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شود. همه می مانند با خاطرات شیرین اش کجا می توان این همه خاطرات را ثبت کرد، نه ، قلم و کاغذی نیست که  روی آن حک کنیم. آنها را  روی  قلب مان حک کرده ایم. باد  و باران هم نمی تواند آن خاطرات را از بین ببرد.   

چقدر سخته بخوای نبودن کسی رو باور کنی که میتونست باشه اما تقدیر نذاشت

مادرم آخرین لحظه دیدار تو                                         آخرین لحظه عمر من بود

مادرم آخرین حرفهای تو                                              آخرین لالایه های من بود

مادرم آخرین اشک های تو                                          آخرین گریه های من بود

مادرم آخرین مهربانی تو                                             آخرین مهربانی دنیای من بود

مادر نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن

کودک که بودم وقتی زمین میخوردم مادرم مرا می بوسید

تمام دردهایم از یادم میرفت یک روز  من زمین خوردم

دردم نیامد اما به جایش تمام بوسه های مادرم به یادم آمد

به بهشت نمی روم  اگر  مادرم آنجا نباشد

لطفآ به  فاتحه ای تمامی مادران اسیر خاک را میهمان کنید     ( ممنون)

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
۰۷
تیر


معرفی حاج بیگلر دشتی

و سرانجام از میان چهره های محبوب روستا سراغ پدری موفق، مرد صنعتگر، مرد هنرمند،استاد معماری ساختمان آن زمان یعنی حاج بیگلر دشتی رفتم.

بیگلر 

عکس ها صحنه سازی شده است

 او در سال 1307  در روستای الکران دیده به جهان گشود. در روستای الکران وحتی روستاهای اطراف کمتر خانه ای یافت میشود که در آن آثاری از صنعت نجاری وهنر معماری او در آن خانه نباشد.حدوداً 60 سال پیش منزل دو طبقه پدر بزرگ اینجانب (رحیم طالبی) را در روستا ایشان با خشت وگل و بدون بکار بردن ذره ای سیمان و سایر مصالح پیشرفته بنا نموده اند که هنوز هم پا بر جاست. 

                    

                بیگلر 

قابل توجه مهندسین امروزی ( مهندس کریم طالبی ،مهندس وحید غریبی ،مهندس مصطفی منافی خلیفه لو ، خانم مهندس م ،موسوی پست کندی ، ونهایتاً قابل توجه آقا مرشـــد ! )  پدرم میگوید به هر قسمت از کار که ایراد میگرفتم، ایشان برای همه سوالهای من فقط یک جواب داشت ( سو آقدا دوزلر )  شاهدان  وهمسن و سالان دوران جوانی او میگویند فن نجاری ومعماری ساختمان نزد او موضوعی پیش پا افتاده بود ! او هنر مهمتر دیگری نیز دارد که نهفته در وجود اوست وآن صدای خوش اوست.

 

  

پدرم(حاج ابو طالب) که دوران جوانی اش را در کنار او سپری نموده است میگوید حاج بیگلر هنرمند و آواز خان خوبی نیز هست. ایشان میگویند هر وقت که عده ای را برای کار دسته جمعی دعوت میکردم ، دعوت شده ها که به آنها ایمجی میگفتند شرطشان این بود که حاجی بیگلر نیز دعوت شود، چون او با صدای خوش خود در حین انجام کار آواز نیز میخواند وهمه را شاد میکرد او اکنون در کنار فرزندان خود زندگی شیرین و آرامی را سپری میکند. 

حاج آقا بیگلر پنج فرزند پسر دارد که آنان نیز قله های علم و صنعت را  فتح نموده اند که اکنون از افتخارات روستای الکران میباشند.

پسر کو ندارد نشان از پدر         تو بیگانه خوانش  مخوانش پسر   

     

(درآینده فرزندان ایشان را نیز معرفی خواهم کرد) از حاج آقا بیگلر و فرزند گرامی ایشان ( آقای دکتر تقی دشتی ) که درخواست بنده را قبول نموده وخود وپدر ارجمندشان را جهت باز سازی صحنه های بیاد ماندنی قدیمی به زحمت انداختند تشکر میکنم.

درخاتمه ازجوانان فهیم وتحصیل کرده روستای الکران پوزش خواسته و انشا ا... در آینده به شرط حیات جهت بیان شایستگی ها و موفقیت هایتان سراغ تک تک شما خواهم آمد،احترام به پیش کسوت وبزرگتر در فرهنگ ایرانیان بخصوص ما روستائیان از اولویتهای ما به شمار میرود. 

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی