الکران (روستای مرزی علیکران)

____ پایگاه اطلاع رسانی روستای الکران _____ مدیران وب سایت : رحیم طالبی و رضا غریبی

الکران (روستای مرزی علیکران)

____ پایگاه اطلاع رسانی روستای الکران _____ مدیران وب سایت : رحیم طالبی و رضا غریبی

با سلام

این وب سایت با همکاری رضا غریبی الکران فرزند حاج قلیچ خان غریبی و
رحیم طالبی الکران فرزند حاج ابوطالب ایجاد شده است.
این پایگاه اطلاع رسانی جهت درج اطلاعات روستای الکران و معرفی شخصیت ها و اهالی روستا ایجاد شده است.
از بزرگواران تقاضا داریم جهت اداره بهتر این وب سایت ما را یاری فرمایند.


رحیم طالبی فرزند حاج ابوطالب باز نشسته
rahimtalebi44@yahoo.com




رضا غریبی فرزند حاج قلیچ خان غریبی
دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس
علم اطلاعات و دانش شناسی
نویسنده و شاعر
reza.gharibi272@gmail.com

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ دی ۹۹، ۱۸:۲۰ - یاسر صدری
    عالی

عکس مرحوم محمد باقر

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۳ ق.ظ

مرحوم  محمد باقر   و  شعر پسرشان


27 مرداد مصادف بود با سومین سالگرد مرحوم محمد باقر برزین ،فرزند ایشان آقای حسن برزین برای من تعریف می کرد ، شش ماه پس از رحلت پدرم که به روستا رفتم ، متاسفانه آن روز نه مادرم ونه هیچکس در خانه نبودند و من با درب بسته مواجه شدم . غم و اندوه وجودم را فرا گرفت و در حیاط خانه مان نشستم و بیاد پدرم که تازه جای خالی او را احساس نموده بودم اشعار زیر را سروده و بعدها نیز تکمیل نمودم .  ( با تشکر از آقا رضا غریبی که زحمت کشیده و شعر را باز نویسی نمودند . )


 دولانب باشیمه دگدی اله بیل داغلاریمیز

وقتی گوردوم قاپیسی باغلی قالوب داملاریمز


اوزدیاریم منه از بس کی غریب گلدی بوگون

دئدیم ایندی سیخا جاق قلبیمی اوز داملاریمز


بیر سکوت حاکیمیدی کنده کی توصیفی چتین

چهره سین غم بورویوپ مهکیمی او داغلاریمز


تا گلدی سسی بوردا آتامون هم آنامون

گولریدی ائوزی چوخ داملاریمز داشلاریمز


نچه ایللر بو حیاط سسیلن دولیدی

سن گدوبسن (اتاجان) نجه ساکیت اولوپ او داملاریمز


یاخچی گونلر واریمزدی بو کیچیک کده بیزیم

اونو چوخ یاخچی بیلر سینسی سبز داغلاریمز


کاش منه مانع اولیدی بیری گویمیدی گدم

گورم بو حالت اغماده قالوپ داملاریمز


آتامون گلی گدیشلی قاپوسی باغلی قالوپ

آتا سیز قالماقی بیلدیردی منه داملاریمز


در و دیواره کی باخدوم آتامی یادمه سالدی

قلبیمین دردینی دشدی بو آچوق داملاریمز


ساری بولبول یرینه بیر گوجا بایقوش اوخویور

سارالوپ رنگی مریض تک نجه گور داغلاریمز


قوتاروم من سوزی بوردا سیزه مندن وصیت

یری واردور گوزون اوسته آتانون گربیله قارداشلاریمز



شاعر:  حسن برزین


 

  • ۹۴/۰۶/۱۶
  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی

نظرات  (۹)

  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی
  • جناب برزین شعرتان  بسیار زیبا و غمگین است
    اشک مرا درآورد.

    یادشان بخیر  وقتی بودند قدرشان را  ندانستیم.
    و آنچنان نمی دانستیم  پدر یعنی چه؟

    وقتی خودمان پدر  شدیم  تازه فهمیدیم  که پدر بودن  یعنی چه  و پدر حسی دارد.

    اما  موقعی فهمیدیم که  نبودند.

    باید پدر شوی تا  بدانی که پدر چیست.

    وقتی بچه بودم  مالی نداشتم  از زحماتشان  قدر دانی کنم.

    وقتی جوان شدم  شب و روز در تلاش بودم که برای خودم  زندگی بسازم

    حالاکه  به جایی رسیدم  و می خواهم طوری  قدردانی کنم که نیست.
    افسوس
    خدا رحمتش کنه خیلی مرده با اوبوهتی بود و همینطور مهمان نواز واقعا از همه لحاظ یه مرده به تمام معنا بود...من وقتی بچه بودم مرحوم رو دیدم ولی باز خاطرات خوبی با ایشون دارم...
    پاسخ:
    علی جان  ممنون از شما که نسبت به گذشتگانمان ابراز احساس نموده و یاد و خاطر آنها را گرامی میدارید .
  • شاهی الکران جعفر
  • خدا رحمت کند پدر عزیزتان را اقای برزین با شعرتون یادی از پدران ان سرزمین کردید.      میرسد قرنی به پایان و سپهر بایگان  دفتر دوران ماهم بایگانی می کند
    پاسخ:
    جعفر جان ، برای همه جوانان الکران آرزوی سلامتی دارم . امیدوارم این دفتر مفقود گشته و بعد از یکصد سال پیدا شود .
  • ابرهیم اسلامی
  • خدا رحمتشون کنه مرد بسیار خوبی بودند


    سلام علیکم جناب آقای یرزین عزیز شعرتان در افکار خوانندگان چنان تداعی می شود که از آن غم می بارد .....؟                                                                                              شاید با قرائت فاتحه اندکی آرامش یابیم پس بخوانبم.....یسم الله....
    سلام  
       خدارحمتش کنه من خودموقتی شنیدم عمو  فوت شده واقعاجاخوردم فکرشم نمیکردم ..شعرم عالی بود الکرانیا استعدادشون محشره ...
    خداوند همه رفته گان را بیامرزد
  • بانوی الکرانی
  • پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته‏ ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه‏ات، کودکی‏هایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.
    می‏خواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصه‏هایی را خوردی که مال تو نبودند!
    ببخش اگر ناخن‏های ضرب‏ دیده ‏ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛ اما امروز بیدارتر از همیشه، آمده‏ام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانی‏ات بزنم.

     سایه‏ات کم مباد ای پدر......

    پاسخ:
    بانوی محترم الکرانی
    از اینکه چندی پیش احساس زیبا و قشنگ خود را نثار پدر ارجمند خود ،و اکنون نیز نثار همشهریانت می نمائید جای بسی تقدیر و قدر دانی دارد. افتخار بر پدر مادریکه ( چندی پیش هر دو آنان را در روستا ملاقات نمودم ) چنین فرزند شایسته ای را تقدیم جامعه نموده اند . افتخار بر پدر بزرگی که  گلهای معطر او اکنون فضای جامعه را عطر آگین نموده و همه ما خوشحال از اینکه خود او نیز از این فضای معطر استشمام می نمایند .
  • بانوی الکرانی
  • تقدیم به همه ی پدران عزیز...... و خدابیامرزد همه ی پدران رفته را، روحشان شاد ویادشان گرامی
    سپاس از لطف حضرتعالی به بنده ی حقیر...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی