الکران (روستای مرزی علیکران)

____ پایگاه اطلاع رسانی روستای الکران _____ مدیران وب سایت : رحیم طالبی و رضا غریبی

الکران (روستای مرزی علیکران)

____ پایگاه اطلاع رسانی روستای الکران _____ مدیران وب سایت : رحیم طالبی و رضا غریبی

با سلام

این وب سایت با همکاری رضا غریبی الکران فرزند حاج قلیچ خان غریبی و
رحیم طالبی الکران فرزند حاج ابوطالب ایجاد شده است.
این پایگاه اطلاع رسانی جهت درج اطلاعات روستای الکران و معرفی شخصیت ها و اهالی روستا ایجاد شده است.
از بزرگواران تقاضا داریم جهت اداره بهتر این وب سایت ما را یاری فرمایند.


رحیم طالبی فرزند حاج ابوطالب باز نشسته
rahimtalebi44@yahoo.com




رضا غریبی فرزند حاج قلیچ خان غریبی
دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس
علم اطلاعات و دانش شناسی
نویسنده و شاعر
reza.gharibi272@gmail.com

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ دی ۹۹، ۱۸:۲۰ - یاسر صدری
    عالی

سال 1347

پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ب.ظ

48 سال پیش شاهد یک روز فراموش نشدنی در روستای الکران بودم ، عین ماجرا را بی کم و کاست برای شما تعریف می کنم .

در آن روز گاران اهالی روستای الکران برای تبدیل گندم خود به آرد به  روستای خلیفه لو مراجعه می نمودند ، در خلیفه لو آسیابی وجود داشت که نام صاحب ان حاجی قوجا بود ، از دیگر روستاهای اطراف نیز به انجا مراجعه می نمودند و در آنجا نوبتی بود یعنی هرکس زودتر مراحعه می نمود ، زودتر کار او انجام می گرفت  ، از آنجا که راه روستای الکران صعب العبور بود ، و در واقع اصلاً راه ماشین رویی وجود نداشت یک کوره راهی بود که فقط موتورسیکلت می توانست تردد نماید !

 

   روحش شاد ، آخرین بار که او را دیدم تابستان 93 بود ، داشتم می رفتم قبرستان او نیز از آنجا عبور می کرد گفتم عمی دایان سنن بیر عکس سالیم ، ددی آقای طالبی بو عکسدری نئنینیه جی سن ؟

  اهالی روستا هرچه قدر هم که صبح زود راه می افتادند باز در نوبتهای آخر قرار می گرفتند و مثلاً برای تبدیل یک کیسه گندم به آرد باید از صبح زود می رفتند و غروب وقتی هوا تاریک می شد بر می گشتند ! تحمل این وضعیت برای اهالی سخت بود ، کم کم به این فکر افتادند که خودشان یک آسیاب در روستای الکران تآسیس نمایند تا هم کار خودشان را راحت نمایند و هم از دیگر روستا ها نیز به روستای ما مراجعه نمایند .  محل این آسیاب پشت منزل کربلایی عباس عمی بود ، ولی من نمی دانم متعلق به چه کسی بود ، الان هم نمی دانم .

      ای الکران خدمت تویون دوتاندا                         مشهد بولود قاشقا آتین چاپاندا

منظور شاعر از کلمهء خدمت در این شعر ، همین آفای نفر اول از سمت راست می باشد که در واقع نام اصلی ایشان خدمتعلی  می باشد . نفر دوم حاج فریدون ، نفر سوم  آفا پسر گل ، آقای علی فرزند حاج فریدون و تفر چهارم  کربلایی عباس عمی و یکی از شاهدان عینی این ماجرا هستند .

 

 

 

در یکی از روزهای بهاری سال 1347 حدوداً ساعت 10 صبح بود که به روستا خبر آوردند کامیونت جامل تجهیزات آسیاب در راه بین خلیفه لو و الکران بواسطه نبود راه مناسب گبر کرده و نمی تواند بطرف روستای الکران ادامه مسیر دهد !

با شنیدن این خبر ، می توانم بگویم همهء مردان روستا از پیر و جوان همگی بطرف ماشین راه افتادند ، یکی با بیل ، یکی با کلنگ ، یکی با داس ! یکی با دیلم و.... ما بچه ها نیز بدنبال بزرگتر ها راه افتادیم . در مکانی که اکنون راه سراشیبی تندی دارد و یک چشمه و چند اصله درخت هم وجود دارد ، رسیدیم به کامیونت ، راننده کامیون با دیدن این همه جمعیت از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید !  اهالی هر کجا که لازم بود دره ها را با سنگهای بزرگ پر می کردند ، هر کجا لازم بود پلهایی از چوب و تنهء درخت درست می کردند ، هر کجا لازم بود راه را هموار می نمودند هر کجا لازم بود کامیون را هل می دادند و....

 

 من و پدر بزرگم ( مشهد عبدالخالق، نام شناسنامه ای ایشان خالق وردی است ) سال 1352

تا رسیدیم به احمد درسی ، یکی از شیبهای بسیار تند راه ،در این دره بود ( در شرایط عادی هم عبور از این دره مشکل بود چه رسد به این وضعیت ) حالا همه خسته ، همه گرسنه ،  یکی از بین جمعیت رفت روستا و یک بغل پنجه کش آورد ( نام فارسی آن را نمی گویم تا نسل جدید بگردد دنبال معنی این لغت ) فقط پنجه کش بود هیچ چیز دیگری نبود ولی حاضرین در جمع چنان آن را می خوردند ، چنان گاز می زدند انگار چلوکباب مخصوص رفتاری را می خوردند ! بعد از خوردن پنجه کشها کمی استراحت نمودند ، کمی حاج آقا  بی لز  آواز خواند کمی صحبتهای طنز گونه فرمودند ، خلاصه دور از چشم  فیفا و فیلا  ، دو پینگ اساسی صورت گرفت ! نه مثل دوپینگهای الان ، آواز وصحبتهای حاج بی لز بود که بر سربالایی احمد درسی غلبه نموده و نهایتاً حدود ساعت 4 بعد از ظهر بود که کامیونت در پشت خانه ء کربلایی عباس عمی که محل ساختمان آسیاب بود ، توقف نمود . و تازه با همه خستگی شروع به تخلیه تجهیزات نمودند ، هیچ کس نگفت خسته ام ، هیچ کس نگفت کار دارم ، هیچکس در نرفت ، صداقت در رفتار و عمل اهالی موج می زد . حدوداً 10 روز  بعد صدای مسلسلوار آسیاب در روستا پیچید . بدینگونه  من 47 سال پیش در روستای الکران و با خوردن فقط پنجه کش،  صزف فعل ما می توانیم را به چشم خود دیدم . اما افسوس و صد افسوس مسؤلین فعلی علیرغم خوردن عسل و خامه و سر شیر محلی، اراده ای برای حد اکثر 4کیلومنر لوله گذاری گاز را ندارند . کم کردن ارتفاع تپهء جلوگیر حد اکثر یکصدو پنجاه مبلبون تومان بودجه نیاز دارد ، با کمتر از آن هم میشود این کار را انجام داد .

نمیدانم چرا هر وقت صحبت از راه ، ریل راه آهن ، تونل می شود من یاد رضا شاه می افتم ، راستی می دانستید رضا شاه ترک بوده ! می فرمائید نـــــــــه ، این هم سندش .

 

            گفتگوی رضاشاه و آتا ترک در ترکیه

  • ۹۵/۰۸/۲۰
  • نویسندگان ــــــــ رحیم طالبــی ــــــــــ رضا غــریبـی

نظرات  (۶)

  • علیرضا علیرضا
  • جبر هانگرفورد
    پاسخ:
     اقای علیرضا ظاهرآ از علیرضا زیاد خوشت میاد ، البته ما نیز علیرضا را دوست ذاریم ولی به اندازه خود علیرضا  استعداد استفاده از  نام زیبای علیرضا را نداریم ، همچنین استعداد اظهار نظر منحصر بفردی همچون علیرضا را هم نداریم ، باید برویم کمی در محضر علیرضا تلمذ نماییم .
  • شاهی الکران جعفر
  • بله اسیاب دیزلی که هنوز هم محل استقرار موتور دیزل  در محل باقیست شرکای این موتور دیزلی تک سیلند عبارت بودند از مرحوم حاج اسد خان وبرادر بزرگوارشون اقای مصمت فروزان ومرحوم خداشیرین وپسر ارشدشون اقای حاج ایمان شاهی .موتور دیزلی واز نوع اب خنک بوده وبه این منظور حوضی کوچک در پشت محل استقرار ودر فضای باز بنا نهاده شده بود ه است . در رابطه باتر ک بودن رضا شاه باید بیشتر تحقیق شود .احتمالا زبان ترکی را در ارتشی که کار خود را از ان اغاز کرد یاد گرفته باشد ارتشی که موئسس ان تر ک زبان بودند .لژیون های قزاق اولین بار توسط شاهان قاجار ایجاد شد . البته جای تفکر هم داره  هر کسی هم نمی تونه زبان ترکی با لحجه اسلامبولی را به راحتی متوجه بشه .لحجه خود رضا خان هم بیشتر به ترکی ساوه ای میخوره .خیلی برام  جالب بود .
    پاسخ:
    و ما بجه ها می رفتیم کنار این حوض آب و به صدای مسلسلوار آسیاب گئش می دادیم ، و به ما اجازه ورود به داخل آسیاب را نمی دادند چون در داخل آسیاب نوار نقاله ای بطول تقریباً ده متر در حال چرخیدن بود و خیلی هم خطرناک . رضا شاه اهل سواد کوه بود که در آن محل به زبان ترکی نیز تکلم می شود ولی پدر ایشان قطعاً ترک بوده .

    از اطلاعات مفیدی که در باره مالکیت ای آسیاب دادید متشکرم ، چون در زمان نگارش متن هرچه به ذهنم مراجعه نمودم ، چیزی نیافتم ، به پدرم هم دسترسی نداشتم تا از ایشان سؤال کنم .
  • اکبر غریبی
  • سلام  ساج استی و لواش سنتی ترند ضمنا با تلفظ پنجهش درست می باشد                        سپاس
    پاسخ:
    علیکم السلام
    اقای مهندس غریبی ، اون از حمایتت از مسلمانان چچن ! اینم  حمایتت از لواش و ساج استی !   آقاجان موضعت را روشن کن یا لواش و  یا پنجه کش !  آیا اگر لواش خورده بودیم می توانستیم  کار به این بزرگی را انجام بدیم ؟
    چ جالب والبته خیلیم عالی...
    پنجه کش اصطلاح فارسی نداره ک،تو دهخداهم همین اصطلاحه...ولی حس میکنم ی چیزی تو مایه های فطیر و بربریه
    راسی جالبه امروز ساعت یازده باصدای استاد دشتی (روانشناس بالینی)ک تورادیو اردبیل صحبت میکردن از خاب پریدم...
    پاسخ:
    شما هم موضعتو روشن کن یا فطیر یا بربری ، ضمنا ما اینیم دیگه !!  روسها را بیرون می کنیم ، عروسی سنتی برگزار می کنیم ، اردوی جشنواره فطیر برگزار می کنیم  ، از خواب می پرونیم و . . .
    من جنابعالی و دیگر کاربران مخصوصا جوان را به خواندن کتاب بهداشت روانی این استاد اهل روستای الکران دعوت می نمایم . چه ، بهداشت روانی امروزه از نیازهای ضروری ما انسانها می باشد .
    استاد تعریف از خود نباشه بنده نیز روانشناسی میخونم  :-)))
    برا همین استاد دشتی رو میشناسم
    پاسخ:
    نه آقاجان چه تعریف از خودی ، ما از شنیدن چنین خبر هایی خوشحال می شویم ، استاد دشتی نیز خوشحالتر .
  • سید محمد موسوی پسکندی
  • سلام هم مطالب قشنگ بود هم عکس

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی