گزارش یک سفر خارجی
همشهریان عزیز ، هدف من از نوشتن این سفرنامه ها این نیست که بگویم من کجاها رفتم ، همه جای دنیا هم که رفته باشم ، اتفاق خاصی رخ نداده ، ارزش حقیقی انسانها را ، خداوند در کتابش اینگونه بیان می کند
ان اکرمکم عند الله اتقو ا کم
منتهی در بعضی از این سفر ها مواردی وجود دارد که فکر می کنم به شنیدنش و یا دیدن عکسش بیارزد ،مثلاً در سفر به قله سبلان ، آیا ماجرای خرسها جالب نبودند ؟
در سال 1388 فرصتی دست داد تا به کشور انگلستان سفر کنم ، از تهران تا لندن حدودآ 6 ساعت زمان صرف شد ، وقتی به فرودگاه هیتروی لندن رسیدم ، بخاطر شلوغی بیش از حد باند فرودگاه ، به هواپیمای ما اجازه فرود نمی دادند ، وحدوداً به مدت 5 دقیق هواپیمای ما بر فراز شهر لندن در حال پرواز بود
فرودگاه هیتروی لندن یکی از شلوغترین فرودگاهای دنیا می باشد ، می گویند در هر دقیقه یک هواپیما نشست یا برخاست می کند ، وقتی وارد سالن ترانزیت شدیم ، شمردم دقیقاً 75 گیت پذیرش مسافر داشت ، مسافرانیکه از ایران وارد شده بودیم ، در چهار گیت بغل هم ایستاده بودیم تا پاسپورتها راکنترل و عبور نمائیم ، در همین حین یک نفر با صدای بلند از آن طرف گیت داد زد نـنـه های نـنـه گه برا سنی ایستی لر ! ( آذری باشی ، اهل روستای الکران هم باشی ، با شنیدن این صدا آن هم در فرودگاه لندن ، چه حسی به شما دست میده ؟ در همین ابتدای کار احساس کردم دوپینگ نمودم )
همه مسافرانی که از ایران بودند با تعجب بطرف آن صدا که از یک جوان آذری بود نگاه کردند و هر کدام زیر لب یه چیزی می گفتند ، ولی بیشترین جمله این بود ، > ترکها همه جا زرنگند <
نـنه ده نه نـنه ، باشینا دولانیم بله نـنه نو ن ، ائله بیل دوروب گلمیشدی اردبیله . این جوان همشهری زرنگی نکرده بود ، آنجا افراد مسن و بچه ها را در صف نگه نمیدارند ، این جوان هم که مقیم آنجا و از مقررات مطلع بود بدین ترتیب مادرش را خارج از صف عبور داد .
ساختمان پارلمان انگلیس معروف به big ben و آن ساعت مشهور که در هر ساعت یک زنگ دلنشین میزند .
به هتل محل اقامت که رسیدم ، هم زمان با من یک ایرانی دیگر وارد شد ، رسپشن هتل کارت مخصوص مسافر را داد دستمان تا آن را پر کنیم ،من خیلی زود پر کرده و تحویل دادم ، آن ایرانی کارتش را داد به من و گفت لطفاً کارت مرا نیز شما پر کن ، او اهل یاسوج و یک مهندس بود . یکی از سؤالاتیکه در کارت آمده بود این بود ، آیا شما سیگاری هستید ؟ پاسخ من به این سؤال منفی بود ، آقای مهندس نیز پاسخ منفی داد به این سؤال .
نمایی دیگر از پارلمان انگلیس
روزها می گذشت و ما دو نفر بعضی وقتها در لابی هتل قرار می گذاشتیم و باهم به بیرون می رفتیم ، یک روز در لابی هتل منتظر ایشان بودم ، که ایشان آمد ولی خیلی ناراحت و گرفته بود ، علت را جویا شدم ، گفت مدیر هتل مبلغ 70 پوند مرا جریمه کرده ( به پول آن روز یکصدو چهل هزار تومان به پول امروز سیصدو پنجاه هزار تومان ) ، پرسیدم به چه دلیل ؟ گفت در اطاق سیگار کشیده بودم ، از من خواست به همراه او پیش مدیر برویم تا بلکه نپردازد ، ولی مدیر هتل در تصمیمش جدی بود و می گفت ما ابتدا از ایشان سؤال نموده بودیم ، حالا باید تمام ملافه ها و بالشت و ... را که بوی سیگار گرفته اند را باید عوض کنیم و میگفت ایشان باید خسارت پرداخت نماید ، اگر از ابتدا ایشان می گفت من سیگاری هستم ، هتل اطاق دیگری در اختیار ایشان قرار می داد . خلاصه آقای مهندس چاره ای جز پرداخت نداشت ، و پرداخت نمود .( اینم از فواید سیگار ! )
چشم لندن London Eye
یکی از جاهای دیدنی لندن چرخ فلک آن که در آنجا به آن چشم لندن London Eye می گویند ،
بنده با بی میلی تمام سوار این چرخ فلک شدم ، زیرا در کودکی یکبار سوار بر چرخ فلک میدان ونک شده بودم و از بس سرعت آن غیر عادی بود ، وقتی پیاده شدم حالت نهوع به من دست داد و بعد از آن هرگز سوار چرخ فلک نشدم وبه همین خاطر اینجا نیز با بی میلی سوار شدم ، درست است که شکر عمان و شکر هندوستان یکیست ، اما این کجا و آن کجا ،
چرخ فلک لندن بقدری راحت و لذت بخش بود که نمی خواستم از آن پیاده شوم ، سرعت آن بسیار متعادل و طوری بود که شما احساس می کردی درون اطاق خانه هستی این چرخ فلک اولین و بزرگرترین چرخ فلک دنیاست ، دارای 32 کابین ، وهرکابین حدوداً گنجایش 30 نفر مسافر 145 متر ارتفاع دارد . از همه مهمتر ، سازه آن نیز بسیار دیدنی و مهم است ، مخصوصاً برای دانشجویان رشته عمران . خلاصه برای دیدن نمای لندن بهتر است سوار این چرخ فلک غول پیکر بشوی ، و وقتی سوار آن هستی انگار بر بالای آرالا قایاسی هستی ، پست کندی ، الکران ، خلیفه لو ... زیر پای شماست . برای سوار شدن به آن باید از کنار آقای جیمز باند رد می شدیم .
کمتر کسی فکر میکرد این یک مجسمه باشد ، برای سوار شدن به چرخ فلک باید از میان نوار های پشت سر این آقا عبور کنی ، باور بفر مائید مقررات سوار شدن به این چرخ فلک از مقررات سوار شدن به هواپیما نیز سخت تر است ، تازه بعد از پیاده شدن مسافرها با ابزارهای مخصوص داخل کابین را بررسی می تمایند که مبادا بمبی ، چیزی ، کار گذاشته باشند ! داخل کابین نیز مکانی برای نشستن وجود دارد ، و هر کابین مجهز به سیستم air conditioner بوده و در تابستان و زمستان هیچ مشکلی وجود ندارد .
خانمی که در پشت سر بنده نشسته و آن آقایی که بچه در بغل دارد ، زن و شو هر و اهل انگلیس هستند ، این بچه ، هم پدر و مادرش و هم بقیه را کلافه کرده بود .
من به پدر بچه گفتم اجازه می دهید من یک رفتاری داشته باشم ، شاید بچه آرام شد ، شروع کردم به سوت زدن ( از آن سوتهای که از چوپانهای الکران یاد گرفته بودم ) و با حالتهای مختلف سوت زدم ، هم بچه آرام شد و هم بقیه از من تشکر کردتد ، و من هم در دلم از چوپانهای الکران .
یکی دیگر از جاهای دیدنی لندن هاید پارک است ، مطلب راجع به این پارک بسیار است ، به یکی از آنها اشاره میکنم ، در جایی از این پارک محلی است بنام اسپیکر کرنر Speaker cor ner .
اشخاص یا گروهی اگر به موضوعی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، اعتراض داشته باشند ، در این محل جمع شده و اعتراض خود را اعلام و بر علیه دولت شعار میدهند ، در یکی از روزها دیدم عده ای در اینجا جمع شده و بر علیه تونی بلر ( نخست وزیر وقت ) شعار می دادند . شعارشان هم این بود ، تونی ، تونی ، برو گم شو . این پارک پر از حیوانات اهلی و عجیب و غریب است ،
ناگفته نماند در آنجا خیلی با مهربانی با حیوانات رفتار میکنند و من کسی را چه بچه و چه بزرگ ندیدم رفتار خشن با حیوانات داشته باشد و به همین خاطر حیوانات نیز از آدمها دوری نمی کنند .
این هم نهالی که در این پارک تازه کاشته شده و برای محا فظت از آن از این شیوه استفاده شده .
یکروز خود را نیز اختصاص دادم به رفتن به دانشگاه آکسفورد که یک ساعت با لندن فاصله دارد . ومتاسفانه دوربین خود را جا گذاشته بودم ، وصف آنجا در این مقوله نمی گنجد ، زیرا حضور و دیدن محیط آنجا، برای اهل علم عالمی دارد . از کتابخانه دانشگاه تا کتابفروشی های اطراف و فروشگاههای اطراف برای دانشجویان جذاب هستند ، و سر انجام موفق شدم به زادگاه ویلیام شکسپیر بروم ،
داخل این زادگاه بر خلاف ظاهرش اصلاً تمیز نیست ، در حقیقت بقدری بازدیدکننده آمده و از بس پا خورده کف و پله های آن از بین رفته است .
محوطه بیرون زادگاه شکسپیر و این هم مجسمه دلقک ملکه انگلیس که مطلبی از شکسپیر بر پایه آن نوشته شده .
زادگاه این نمایشنامه نویس که یک ساعت و نیم با لندن فاصله دارد مسیر خیلی با صفا و سر سبزی دارد
واما از موزه های لندن نگفتم براتون ، تا دلتان بخواهد در آنجا موزه هست ،از ایران خودمان نیز اشیاء زیادی در این موزه ها نگهداری می شود که یک عکس از منشور کوروش را ملاحضه می فرمائید .
یکی از جاهای مهم لندن ،خیابان آکسفورد می باشد ، این خیابان شبیه به خیابان ولیعصر تهران است ، از مغازه افغانیها گرفته تا فروشگاهای مهم و برند های معروف در این خیابان وجود دارد .شعبه های مک دونالد نیز همانند هئیتهای الکرانیها در کیانشهر ، الا ماشاالله ، ایضاً شعبه های کی ، اف ، سی .
این جا همان خیابان آکسفورد است ، در خیابان به این شلوغی ، عابرین فقط از محلهای مشخص شده عبور می نمایند ، این اتوبوسهای دو طبقه چنان با سرعت تردد مینمایند که انگار اینجا اتوبان است ، زیرا میدانند قرار نیست کسی از محل تعیین نشده وارد خیابان شود ، در نتیجه ترافیک کمتر ایجاد می شود .
این همه از آنجا گفتیم ، اما همشهریان محترم ، مخصوصاً جوانان عزیز ، آنجا زشتی هایی نیز دارد ، زشتی های فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی که ای کاش می شد آنها را نیز نشان داد ، متاسفانه شبکه های ماهواره ای هیچ اشاره ای به این زشتی ها نمیکنند و کارشان شده خالی کردن دل جوانان ما ، بی بی سی و شبکه منو تو اگر راست می گویند کارتن خوابهای شهر لندن را نشان دهند ، اگر راست می گویند زندگی اسف بار در بعضی از محله های لندن را نشان دهند ، آنها اگر راست می گویند ، تصویر کیوسکهای تلفنهای عمومی شهر لندن را بعد از غروب آفتاب نشان دهند ، اگر راست می گویند نبود امنیت در خیلی از جاهای شهر را نشان دهند ، نشان دادن تصویر لخت و عریان انسانها هنر نیست و... معمولاً با اتوبوس اون ور این ور می رفتم ، روزی سوار اتوبوس دو طبقه بودم ،
اینجا کنار هاید پارک است ، گردشگران سوار این اتوبوس رو باز دو طبقه شده و یکدور دور هاید پارک را دور می زنند ، چون این کار لذت بخش است ، استقبال زیادی بعمل می آید و من نیز با دیدن این صحته حرص و جوش می خوردم که با یک ابتکار ساده چه پول هنگفتی به جیب میزنند .
جا نبود سر پا ایستادم ، پیر مرد 70-80 ساله ای نیز سوار شد ولی او کارت نکشید ( بلیط نداد ) راننده تذکری به وی داد اما او اعتنائی به تذکر ننمود ، در ایستگاه بعدی نه و در ایستگاه سوم راننده با پرخاشگری پیر مرد را پیاده نمود ، هر چه منتظر ماندم که یکی از مسافران بجای او کارت بکشد اما دریغ از یک سر سوزن نوعدوستی و فرهنگ اجتماعی ! به راننده گفتم لطفاً کمی صبر کن ، رفتم پائین دست پیر مرد را گرفتم و آوردم داخل اتوبوس و از کارت خودم استفاده نمودم . همه نگاهها بطرف من و پیر مرد بود ،باهم پچ پچ کرده و پشت سر راننده یه چیزهایی می گفتند ولی چه فایده ، دریع از حس انساندوستی . دلم می خواست با صدای بلند بگوئیم من ایرانیم و این است فرهنگ من ، فرهنگ شما را هم که دیدیم .
بی بی سی و منو تو اگر راست می گویند به دام افتادن تفنگداران دریایی آمریکا که توآم با خفت و خواری برای آنان و توآم با عزت و اقتدار برای ایران بود را بطور کامل نشان دهد، و همانگونه که بعضی اتفاقات را در ایران بزرگنمایی میکند ،آنها که خوب بلدند از هر کاهی کوهی بسازند این خبر مهم و بزرگ را حد اقل در حد خودش چرا نگفتند ؟ ، خداوند در سوره بقره می فرماید دشمنان اسلام هم کورند و هم کر . از 37 سال پیش آنان از مردم ایران میخواهند در روز 22 بهمن ودر انتخاباتها به صحنه نیایند ( البته به غیر از این دفعه ) ولی مردم همچنان گوش به حرف آنها نمی دهند .
و این هم یکی دیگر از زشتی های لندن ، باورتان می شود اینجا یکی از خیابانهای شهر لندن باشد ؟ آن هم در نزدیکی چشم لندن ، اگر در شهر رضی این صحنه دیده شود ، شهردار رضی را اگر اعدام نکنیم ، تا پای دار حتماً می بریم .
جوانان عزیز فکر نکنید آنجا همه چیز گل و بلبل است ، با همه کاستیها ، گل و بلبل حقیقی همین جاست ،
مین لندن اولا ارشدکی الکران اولماز گلزار اولا هر یر بیزیچون الکران اولماز
همینکه هر شب بر سر یک سفره و در کنار اعضاء خانواده با صفا و صمیمیت هستیم و حاضریم خودمان را برای همدیگر فدا کنیم ، این یعنی گل و بلبل . همینکه همسایه شما نصف شب با اتومبیل خود شما را به درمانگاه می رساند ، این یعنی گل و بلبل ، همین که شما را بخاطر ندادن بلیط ، از اتوبوس شرکت واحد پیاده نمیکنند، همینکه وفتی بخشدار عزیز و نماینده محترم شما متوجه می شوند گاو و گوساله های آقا همت بر اثر ابتلا تب برفکی دارند تلف می شوند ، امکانات استان را برای مداوای آنها به روستای الکران گسیل نموده و نگرانی را از اهالی دور می نماینـــــــــــد ، و وقتی شهردار محترم رضی متوجه می شود روستای الکران جهت رفع پاره ای مشکلات احتیاج به لودر دارد ، با اینکه هیچ وظیفه قانونی در این مورد ندارد ولی این کار انسان دوستانه را انجام می دهد ، اینها همان گل و بلبل حقبقی زندگی ما هستند ، امیدوارم زندگیتنان همراه با گل و بلبل حقیقی باشد .
- ۹۴/۱۲/۰۳
شما که تا اونجا رفته بودی به دفتر بی بی سی هم یه سری می زدی و یک مصاحبه هم از اونا می گرفتی . گزارش جالبی بود دست شما درد نکنه ولی چه سودی برای الکران داشت .