شهیدی از روستای الکران
این روز ها مصادف است با بیست و هفتمین سالگرد عملیات کربلای 5 ، عملیاتیکه رزمندگان اسلام با دفاع جانانه خود ،دشمن را که قصد داشت مجددا خرمشهر را به اشغال خود در آورد به عقب رانده و مانع نفوذ آنان شدند ،یکی از این رزمندگان ، از روستای الکران بود ، شهید سعید طالبی الکران
در شهر گرمی او در مسابقات حفظ و قرائت قران کریم شرکت نموده و نفر اول این مسابقه می شود و به همین مناسبت یک جلد کلام الله مجید به ایشان اهداء می گردد که در صفحه نخست آن اینچنین آمده است .
بعد از پایان دوره راهنمایی ، او به تهران نزد پدر آمد ، آمدن او به تهران مصادف بود با برگزاری اولین دوره آزمون دبیرستان سپاه پاسداران ( مکتب امام صادق ع ) ،او در این آزمون شرکت و قبول شد ه و در رشته ریاضی فیزیک مشغول به تحصیل شد .
دانش آموزان دبیرستان مکتب امام صادق ( ع ) در بازدید از منظقه عملیات جنگی ، شهید سعید طالبی در سمت راست فردیکه آستین خود را بالا زده .
پس از یکسال ادامه تحصیل در این دبیرستان ، با شدت گرفتن جنگ تحمیلی ، همانند خیل عظیم جوانان پر شور به جبهه رفت ، او قبل از رفتن به جبهه در تشکیل بسیج محله و کتابخانه مسجد نیز نقش فعال داشت ، شهید سعید طالبی به مدت چهار سال و نیم در جبهه حضور داشت ، در این مدت بارها خبر مجروح شدن او را از بیمارستان شهر های مختلف به خانواده اطلاع می دادند ، یکبار از شیراز ، یکبار از کرمانشاه ، یکبار از مشهد .
( شهید سعید طالبی )
روزی جهت زیارت امام رضا ( ع ) به مشهد مقدس رفته بودم، صبح رسیدم مشهد ، پس از صرف صبحانه رفتم زیارت ، داشتم از حرم برمی گشتم متوجه شدم عده ای مجروح جنگی ، یکی با عصا ، یکی با ویلچر ، یکی با برانکارد ، را می خواهند سوار آمبولانس کنند ، مردم برای کمک آمدند من نیز به قصد کمک رفتم پیش آمبولانس ، در کمال تعجب دیدم یکی از مجروحین برادر خودم ( شهید سعید ) است ، هم خوشحال شدم و هم ناراحت ، آنها را می بردند فرودگاه تا هر کدام را به شهر خود بفرستند ، من نیز که هنوز چند ساعتی از حضورم در مشهد نگذشته بود مجبور شدم همراه ایشان به تهران برگردم ! ایشان هر وقت به مرخصی می آمدند ، برای همه کار وقتی را اختصاص می دادند ، از کارهای منزل گرفته تا سر زدن به اقوام و بستگان ، حتی در روستای الکران و اردبیل ، ولی اول از همه به دیدار همرزمان مجروحش در بیمارستان ها و آسایشگاهها می رفتند .
او دراین چند سال حضور در جبهه به یک انسان خود ساخته و دوست داشتنی تبدیل شده بود ، راستش را بخواهید کم کم به خوبیهای ایشان حسادت می کردم ، روحیه ایثار ، فداکاری ،ازخود گذشتگی ، نترسیدن از سختیها در وجود این بچه موج می زد .
ایشان به بهداشت اهمیت می دادند ، یکی از خصلتهای خوب ایشان اهداء خون بود ، اگر دهه 60 میدان انقلاب تهران را بخاطر بیاوریم ، در ضلع جنوبی میدان کانکس سازمان انتقال خون همیشه در آنجا مستقر بود ایشان به همراه دوستانش که به نماز جمعه می رفتند ، خون نیز اهداء مینمودند
ایشان در مدت حضور خود در جبهه ، درس خود را نیز ادامه می داد و تا مقطع دیپلم ادامه داده بود .
راستی یادم رفته بود بگم ایشان جمعی لشگر 27 محمد رسول الله ( ص ) بود ودر گردانهای مختلف این لشگر خدمت کرده بود ، گردان کمیل ، گردان مالک ، گردان مخابرات و .... او در عملیاتهای مختلف نیز شرکت داشت و سر انجام در تاریخ 11/11/1365 در عملیات کربلایی 5 و در منطقه شلمچه آنطور که شاهدان عینی می گویند سوار بر خودرو مخصوص حمل ادوات جنگی ( خمپاره و نارنجک و....) بوده که این خودرو مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته بطوریکه هیچ اثری از او باقی نمی ماند ، و اکنون حدوداً سی سال است خانواده این شهید جهت تسکین دلهای خود ، بجای رفتن بر سر مزار آن عزیز ، با نگاه کردن به عکسهای آن عزیز دلهای خود را تسکین می دهند . جهت شادی روح همه شهداء فاتحه ای بخوانیم .
نفر وسط شهید سعید طالبی و دوستان ایشان که آنان نیز شهید شدند .
ایستاده نفر وسط شهید سعید طالبی
سال 1361 شهید سعید طالبی و حاج آقا ابوطالب در حیاط خانه مان .
- ۹۴/۱۰/۲۶