آلبوم عکس
شاد روان ، حاج اسد الله همرنگ ، مرد با کلاس و با پرستیژ روستاهای الکران و امیر کندی بود.
لطفاً جهت بازدید از آلبوم عکس بر روی ادامه ء مطلب کلیک نمائید .
برادر در فراف برادر ، حاج محمد الله همرنگ (حفظه الله ) بر مزار برادرش حاج اسدالله
حاج برات عطایی ، مردیکه از سایه او نیز می ترسیدیم ، خدا حفظش کند
آقایان علی و یوسف سلطانی ، پدر و پسری متین از روستامون ، پدر و پسری که از همان اول عطای تهران را بر لقایش بخشیدند و در ولایت ماندند .
از چپ ، حاج برات عطایی و آقای علی سلطانی ، و حاج احد عطایی
آقای علی سلطانی ، در حال نگاه کردن به آسمان است و لابد با خود می گوید خدایا کی من از این شهر به ولایت خودم برمی گردم ؟
مرحوم عسگر فروزان ، یکی از مردان آرام و بی آزار روستای الکران ، روحش شاد
مرحوم محمد باقر برزین ، یکی از مردان مهمان دوست روستا
مرحوم حاج قلیچ خان غریبی ، مرد صبر و سلیقه از روستا های الکران و زرگر ، همچنین پدر غریبیهای زیاد ، از جمله آقا رضا غریبی .
آقای رضا غریبی ، کسیکه زحمات اولیه او را در راه اندازی این سایت فراموش نخواهم کرد .
شاد روان حاج محمد آقا سلطانی و فرزند گرامی ایشان آقای احمد سلطانی
عموی عزیزم ، مردیکه خودش و فرزندانش علاقهء شدیدی نسبت به باز سازی خانه ای که در روستا داریم دارند ، و چشم انتظار اقدام این حقیر سرا پا تقصیر .
آقای صمد عطایی ، فعالترین مردی از روستای الکران در دنیای مجازی ، به گروه الکران ایگیدلری سری بزنید تا ببینید این آقا اونجا چه کارها که نمی کند .
فرزندان آقا صمد ، جوانان پر شور و نشاط روستای الکران
از سمت راست ، آقایان رضا ، رامین و ؟
ترکیبی از اهالی پیر علی و الکران
شادروان ، مرحوم سخاوت سلطانی
مرحوم سخاوت ، این آهنگ را همانند خواننده اصلی می خواندند .
مرد شماره یکه آتاشدیها
آ قای شاهپور همرنگ و آقا یزدان فرزند ایشان
سال 1355 اردبیل ، قفسه های کتابخانه مرحوم حاج میرزا محمد غریبی
از سمت راست 1-احمد غریبی 2- رحیم طالبی 3- حسن غریبی
کتاب و قفسه را رها کنید ! ( همینطور که جامعه رها کرده ) فقط به تیپهای دههء پنجاه بنگرید .
سال 1394 - آشپز خانه مسجد روستای الکران
آقایان شهرام نوروزی ، میلاد نجاتخواه و ؟
چای گتیر نو ن ، چای پایلینو ن ، باشماق جوتینو ن و..... در حقینده صلوات .
آقای داود مطیع و فرزند گرامی ایشان
شاید بیش از بیست سال است که من آقا داود را درست و حسابی ندیده ام ، خیلی دلم می خواهد مخصوصاً در روستا مفصل همدیگر را ببینیم .
سال 1353 - تهران ، میدان هفت حوض نارمک ( نبوت فعلی )
از سمت راست 1- این بندهء سرا پا تقصبر ، رحیم طالبی ، 2- پدرم ، حاج ابوطالب طالبی ، 3- یکی از اهالی روستای کلخوران
آقای حسن برزین ، از بچه حزب اللهی های روستا ( یعنی مثلاً ما کافریم دیگه ؟ )
آقای ابوذر فروزان فرزند کربلایی افسر ، ایشون هم از بچه حزب اللهی روستا محسوب می شوند ، ودر مفابل ، ما هم همان مطلب بالا .
آقای مرتضی شاهی ، فرزند آقا مالک
این آقا ظاهراً دکمه ء پیراهنش کنده شده و همچنین جیب شلوارش هم پاره شده ! یادم باشه رفتم روستا به مادر بزرگ ایشان بگویم که آستینها را برای این جوان بالا بزنند تا هم نصف دین او تکمیل گردد ( الان ناقص است ) و هم این معایب برطرف گردد .
و حالا تصویر تعدادی از زنان و مردان تکرار نشدنی روستای الکران را ملاحظه نمائبد ، خیلی دلم می خواست در باره خصوصیات و فضائیل اخلاقی این بزرگواران بنویسم ، اما شاید از حد و حوصلهء خوانندگان محترم خارج بوده و موجبات آزردگی خاطر عزیزان باشد .
یاد مادران زحمت کشیدهء ما در روستا بخیر . مرحومه یاخچی خانم و دخترش بلقیس
مرحومه سونا محمدیان ، همسر مرحوم میرزا علی دشتی
بانویی که عزم و ارادهء او برای زندگی مثال زدنی بود .
ازسمت راست مرحومه یاخچی خانم ننه،صفیه خانم،حسن جهان خانم،مرحومه بگیم جهان بی بی و خوشقدم خانم .
مادر مرحومهء اینجانب ( فاطمه مجید پور ) و پدرم حفظه الله حاج ابوطالب طالبی
سال 1342
مرحوم حاج زکی الله همرنگ و همسر مرحومهء ایشان
- ۹۶/۰۲/۱۲