تصاویر و آقا ایستام
الکرانیهای محترم ، به تصاویر زیر خوب نگاه کنید ، این اشیاء عتیقه نبوده و توسط نیروی انتظامی نیز کشف نشده خیالتون راحت باشه ، این تصاویر مربوط به چه زمانی است ؟ هیچ می دانید این ابزارها بارها از بغل گوش شما رد شده اند ؟ با توجه به قدیمی و محکم بودن این ابزارها که بعضی از آنها به قمه بیشتر شبیه است ، بروید خدا را شکر کنید که گوش شما هنوز سر جا ش هست ! ، با دیدن این تصاویر ، شما بیاد چه کسی می افتید ؟ آیا خاطره ای از ایشان دارید ؟ تصویر این شخص در زیر همین تصایر میباشد .
آقای اسلام اسلامی قدیمی ترین آرایشگر روستا که بی شک خیلی از شماها خاطرات فراوانی از ایشان دارید ( با تشکر از جناب سروان ابراهیم اسلامی برادر زاده آقا اسلام که زحمت کشیده و با وبسایت همکاری صمیمانه دارند )
همانگونه که ملاحظه می فرمائید این تصویر مربوط است به آقای اسلام اسلامی و یا در گویش مجلی همان آقا ایستام خودمان که بار ها کلهء من وشما را کچل کرده و فقط چند تا مو در قسمت جلوی سرمان تحت عنوان تل نگه میداشت ، تازه اون هم با کلی منت که دارم سر شما را با مدل میزنم ( چون ما بچه ها اغلب از رفتن به سلمونی در می رفتیم ) .
یکی از هم دوره ای های ایشان گفتند ،، ایستام دمه ، دنــن اللهون بلاسی ،، و خاطره ای از ایشان نقل نمودند . ایشان گفتند من جوانی 18 ساله و تازه ازدواج کرده بودم ، جوانان در آن زمان توانایی و درخشش خود را با کا ر و تلاش نشان میدادند ، من نیز چند بسته علوفه زیر بغلم زده و راهی چشمه بودم تا آنها را خیس کرده و برای خوراک احشام آماده نمایم ، همینکه به سرازیری چشمه رسیدم ، پاهام پیچ خورد و خوردم زمین و علوفه ها نیز از دستم افتادند ، مشغول جمع آوری آنها بودم که آقا ایستام هم داشت از جلوی مسجد عبور میکرد که با دیدن این صحنه مسیرش را تغییر داده و به سمت من آمد ، من نیز خوشحال شدم و فکر کردم او به قصد کمک بطرف من می آید ، وقتی به من رسید چی گفته باشه خوبه ؟ ! ایشان به من گفت کسی ندید من هم به کسی نمیگم نگران نباش ، این را گفت و رفت ، ذرست فردای آن روز مرحوم حاج رحیم دل که اتفا قاً در عروسی ساقدوش من بود ، مرا دید و گفت هــــــــا میشنوم پاهات پیچ میخوره و میخوری زمین ! ( اشیدیم بودوریسن ) ، تو دلم گفتم ای ایستام دیرم سنه .
- ۹۴/۰۷/۱۴