این روزها فصل برداشت گندم است ، این قوت بی رقیب سفر های ما ، می گویند نان برکت سفره است ، حقبقتاً هم همینطور است ، در اکثر کشور های دنیا من دیده ام اول نان را می آورند سر سفره ، در خیابان شریعتی تهران ، بالا تر از صدر فروشگاه بزرگ و بسیار شیکی وجود دارد که انواع و اقسام نان می فروشد ، در تابلوی سر در این مغازه فقط یک کلمه نوشته شده است ، چـــــــــو ر ک ،
و اما این خوشه های طلایی گندم جهت تبدیل شدن به آرد مراحل مختلفی را طی میکند ، متولدین دههء چهل و قبل از آن ، خاطرات زیادی از این مراحل دارند ، آیا سوار بر ول شدن در خارمان یادتان هست ؟ بسیار لذت بخش بود ، یادش بخیر ، و اینک یکی از آن خاطرات را بازگو میکنم ، حدوداً 45 سال پیش بود ، روزی تعدادی از پسران در محلی بنام " سیرکه سیران " مشغول درو کردن گندم بودند ، من نیز نمیدانم به چه مناسبتی برای آنان چای برده بودم ، کمی دورتر از پسران نزدیکیهای جلوگیر ، دختران نیز مشغول درو کردن نخود بودند .
پسران از من خواستند بروم پیش دختران و از آنها نخود گرفته و برای پسران بیاورم در واقع پیغامی به من دادند که به دختران برسانم ( آنها که خورده اند می دانند نخود تازه خوردنش خیلی خوش مزه است ) منه ساده و کم سن و سال هم راه افتادم به طرف دختران ، وقتی پیغام پسران را به دختران دادم ، آنها ابتدا بهم دیگر نگاه کرده و سپس کمی از من فاصله گرفته و شروع به پچ پچ نمودند ، نهایتاً یکی از آنان بعنوان سخنگو نزد من آمده و گفت ، برو به پسران بگو ما اجازه نداریم به کسی نخود بدهیم . !!! جالب است بدانید یکی از آن دختران نامزد یکی از آن پسران بود و یا می خواست بشود .
درود بر دختران دیروز روستای الکران که فرزندان شایسته و با کفایتی امروز تحویل جامعه داده اند ، و درود بر دختران امروز روستای الکران که فردا فرزندان با کفایت و شایسته ای تحویل جامعه خواهند داد .
و اما اکنون با به بازار آمدن انواع و اقسام ابزار دور زدن پدر و مادر ، از قبیل ایمیل ، پیامک ، تلگرام ، استاگرام ، تویتر ، کوفت ، زهر مار و... آمار طلاق نبز رفته بالا ! من نمی خواهم همه چیز را بیندازم گردن این ابزارها ، ولی تدبیر آن روز دختران روستای الکران الگوی رفتاری خوبی حتی برای دختران امروز نیز می تواند باشد .